پرتواندیکشنری فارسی به انگلیسیall-powerful, inexhaustible, mighty, potent, powerful, strong, vigorous
پرتوانفرهنگ مترادف و متضاد۱. پرزور، پرطاقت، توانمند، زورمند، قادر، قدرتمند، قوی، نیرومند ۲. خستگیناپذیر، نستوه ≠ ناتوان
بمبِ ریزموج پُرتوانhigh power microwave bombواژههای مصوب فرهنگستانبمبی که باعث اختلال کامل امواج مخابراتی و رادیویی، اعم از امواج کوتاه یا بلند، شود
رطونلغتنامه دهخدارطون . [ رَ ] (ع اِ) شتران لاغر. (از آنندراج ). || رطانة. (از اقرب الموارد). رجوع به رطانة شود.
ژرژتونلغتنامه دهخداژرژتون . [ژُ ت َ ] (اِخ ) جرج تون . نام شهری به اتازونی (در کارولین جنوبی ) کرسی بخش ژرژتون ، دارای 4310 تن سکنه .