ترجمه مقاله

پر

par

۱. (زیست‌شناسی) هریک از ساقه‌های توخالی با کرک‌های نازکی روی آن که پوشش تن پرندگان و وسیلۀ پرواز آن‌ها می‌باشد.
۲. (زیست‌شناسی) [مجاز] بال جانوران پرنده.
٣. [عامیانه، مجاز] واحد اندازه‌گیری هر چیز کم: دو پر چای، یک پر کاه.
٤. [قدیمی] کنار؛ کناره: پر بیابان، پر دامن.
٥. [قدیمی] برگ.
۶. (بن مضارعِ پریدن) = پریدن
٧. پرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تیزپر.
⟨ پر افشاندن: (مصدر لازم)
۱. بال‌وپر زدن مرغ.
۲. [مجاز] ترک کردن کاری به‌سبب عجز از آن؛ تسلیم شدن.
⟨ پر افکندن: (مصدر لازم)
۱. = ⟨ پر ریختن.
۲. [مجاز] اظهار خوف، عجز، و زبونی کردن.
⟨ پر دادن: (مصدر متعدی) [مجاز]
۱. کسی را آزادی دادن.
۲. دور کردن؛ گریزاندن.
⟨ پر ریختن: (مصدر لازم)
۱. ریخته شدن پر پرندگان.
۲. [مجاز] تو لک رفتن.
۳. [مجاز] عاجز شدن؛ زبون گشتن: ◻︎ آنجا که عقاب پر بریزد / از پشّهٴ لاغری چه خیزد؟ (امثال‌وحکم: ۴۷).
۴. [مجاز] مقهور شدن.
۵. [مجاز] مجرد شدن.
⟨ پر زدن: (مصدر لازم)
۱. بال‌وپر بر هم زدن پرنده.
۲. پرواز کردن؛ پریدن.
⟨ پر کشیدن: (مصدر لازم)
۱. پَر باز کردن.
۲. پرواز کردن.
⟨ پر گستردن: (مصدر لازم) [قدیمی]
۱. پر گشودن؛ پر باز کردن.
۲. [مجاز] فروتنی کردن.
⟨ پروبال:
۱. بال‌وپر پرنده.
۲. [مجاز] توانایی؛ نیرو.
⟨ پروبال زدن: (مصدر لازم)
۱. بال زدن پرنده.
۲. تمایل زیاد برای انجام کاری.

۱. آکنده، انباشته، جعودت، سرشار، لبالب، لبریز، مالامال، مشبع، مشحون، ممتع، ممتلی، مملو
۲. تمام، کامل
۳. چاق، قوی
۴. بس، بسیار، بیش، زیاد
۵. بامعلومات ≠ تهی، خالی، کم

ترجمه مقاله