پدالفرهنگ فارسی عمید۱. پایی؛ مربوط به پا.۲. رکاب.۳. اهرم کنترلکننده در اتومبیل و بعضی دستگاهها که زیر پا قرار میگیرد.۴. (موسیقی) وسیلهای پایی در سازهایی مانند پیانو، هارپ، و امثال آن که به نوازنده کمک میکند تا طنین صداها را ممتد، خیلی قوی، یا خیلی ضعیف کند.
پدالفرهنگ فارسی معین(پِ) [ فر. ] ( اِ.) ابزاری در ماشین ها و دستگاه های دیگر که زیر پا قرار دارد، رکاب .
خط اختصاصیdedicated access line, DAL, dedicated line, DLواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خط ارتباطی که بهطور اختصاصی میان مشترک و شبکۀ مخابراتی برای مبادلۀ انواع داده به کار میرود
دلی ذال بیگلغتنامه دهخدادلی ذال بیگ . [ دِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ده پیر بخش حومه ٔ شهرستان خرم آباد با 210تن سکنه . واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری خرم آباد به بروجرد. آب آن از چشمه ها تأمین می شود و راه آن مالرو است . ساکنا
داهللغتنامه دهخداداهل . [ هَُ / هَِ ] (اِ) داهول . داحوال . داخول . علامتی باشد که در زراعت و فالیز و امثال آن نصب کنند بجهت رفع جانوران زیانکار تا ازآن برمند و داخل زراعت نشوند. (برهان ) . مترس . مترسک . چیزی که در کشتزارها برای رمیدن مرغان برپا کنند. علامتی
پداللرزانfoot thumperواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای الکتریکی متصل به پدال سکان عمودی که در هنگام نزدیک شدن به وضعیت واماندگی، با لرزاندن پدال، خلبان را آگاه میکند
پدال کلاچclutch pedalواژههای مصوب فرهنگستاناهرمی در زیر پای راننده در خودروهای غیرخودکار که با فشردن و رها کردن آن سامانۀ کلاچ فعال میشود
پدال سکان عمودیrudder pedalواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پدالهای چپ یا راست که با فشار پای خلبان عمل میکند و در حین پرواز سکان عمودی و بر روی زمین ترمز چرخها را به کار میاندازد
پدال کلاچclutch pedalواژههای مصوب فرهنگستاناهرمی در زیر پای راننده در خودروهای غیرخودکار که با فشردن و رها کردن آن سامانۀ کلاچ فعال میشود
پداللرزانfoot thumperواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای الکتریکی متصل به پدال سکان عمودی که در هنگام نزدیک شدن به وضعیت واماندگی، با لرزاندن پدال، خلبان را آگاه میکند