ترجمه مقاله

پاکی

pāki

۱. پاک بودن؛ پاکیزگی: ◻︎ شب سیاه بدان زلفکان تو ماند / سپیدروز به پاکی رخان تو ماند (دقیقی: ۹۷).
۲. [مجاز] پاکدامنی؛ عفت.
۳. (اسم) [قدیمی] استره؛ تیغ سرتراشی.
۴. (اسم) چاقوی کوچکی که هنگام حجامت و خون گرفتن پوست بدن را با آن خراش می‌دهند.

پاکدامنی، پاکیزگی، تصفیه، تطهیر، تمیزی، خلوص، درستی، صفا، طهارت، طهر، عصمت، عفت، نظافت ≠ پلیدی

ترجمه مقاله