پالانهلغتنامه دهخداپالانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) در اصطلاح بنائی یک طبقه از خشت بر روی آجر تیغه ٔ سقف . || مخارجه ای که بر بالای خانه سازند. (برهان ) : عمارات حاجی و پالانه هاش همی برد و می کرد یکسر خراب . سلم
پالانهفرهنگ فارسی عمید۱. چهار دیواری سرپوشیده که بالای بام بر روی پلکان میسازند؛ خرپشته.۲. ردهای از دیوار که با دو آجر سربهسر شبیه شیروانی بر روی دیوار میسازند که برف و باران روی دیوار نماند.
علونةلغتنامه دهخداعلونة. [ ع َل ْ وَ ن َ ] (ع مص ) عنوان کردن کتاب و دیباچه نوشتن بر آن . (از ناظم الاطباء). رجوع به عِلوان شود: علونت الکتاب ؛ بر کتاب عنوان گذاردم . (از لسان العرب ).
علانةلغتنامه دهخداعلانة. [ ع َل ْ لا ن َ ] (اِخ ) شهر یا قلعه ای است در نواحی ذمار در یمن . (معجم البلدان ).
آلگونهلغتنامه دهخداآلگونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آلغونه . سرخی که زنان درروی مالند زینت را. سرخه . غازه . سرخاب : آن بناگوش کز صفا گوئی برکشیده ست آلگونه بسیم .شهید.
هلیانهلغتنامه دهخداهلیانه . [ هََ ل ْ ن َ / ن ِ ] (اِ) شاهترج . (مخزن الادویه ). نام دارویی است که آن را شاهتره گویند. خارش و جرب را نافع است . (برهان ).
بالکنلغتنامه دهخدابالکن . [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) پالگانه . (لغات فرهنگستان ). بالکانه . مهتابی . ایوانچه . خروجی . پالانه . روشن . (یادداشت مؤلف ). پیش آمدگی در طبقه ٔ دوم هر ساختمان که معمولاً بداخل اطاق راه دارد و در حکم یک راهرو کم پهنا در جلو اطاق و سایبانی برای طبقه ٔ اول است و در تابستا