وضوح

vozuh

معنی

آشکار بودن؛ پیدایی؛ روشن شدن امر.

مترادف

آشکارایی، ایضاح، روشنی، صراحت، هویدایی ≠ ابهام

برابر پارسی

سرراستی، روشن

جست‌وجوی دقیق

وضوح

لغت‌نامه دهخدا

وضوح . [ وُ ] (ع مص ) ضحة. روشن و پیدا و آشکار گردیدن کار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هویدا شدن و روشن شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) روشنی . پیدایی . ظهور.

وضوح

دیکشنری عربی به فارسی

وضوح , روشني , نظم وترتيب , تميزي , اشکاري , دوره سلا متي وهوشياري , روشن بيني , شفاف بودن

وضوح

فرهنگ فارسی عمید

آشکار بودن؛ پیدایی؛ روشن شدن امر.

وضوح

دیکشنری فارسی به عربی

توضيح , وضوح

وضوح

دیکشنری فارسی به انگلیسی

clarity, clearness, definiteness, lucidity, obviousness, perspicuity, specificity

جست‌وجوی هم‌آوا

ودوع

لغت‌نامه دهخدا

ودوع . [ وُ ] (ع اِ) ج ِ ودع . (المنجد). رجوع به ودع شود.

وضوع

لغت‌نامه دهخدا

وضوع . [ وُ ] (ع مص ) ضعة. خوار ساختن نفس خود را. (منتهی الارب ). رجوع به وضع شود.

تغییر وضوح

rack focus, focus change, shift focus, pull focus

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تغییر معمولاً سریع عمق میدان در طول یک نما از پیش‌زمینه تا پس‌زمینه یا برعکس

به وضوح

دیکشنری فارسی به انگلیسی

clear, patently, signally, simply

عدم وضوح

دیکشنری فارسی به انگلیسی

blurriness

جست‌وجوی مشابه

وضوح‌کِش

focus puller 2

واژه‌های مصوب فرهنگستان

یکی از دستیاران فیلم‌بردار که وظیفۀ تنظیم وضوح تصویر را بر ‌عهده دارد

وضوح‌کِشی

focus pull

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تنظیم وضوح تصویر یا تغییر فاصلۀ مرکز عدسی تا سطح فیلم

دستۀ وضوح‌کشی

focus puller 1

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دستۀ کوچکی که برای تنظیم وضوح تصویر بر روی بدنۀ عدسی تعبیه شده است

تغییر وضوح

rack focus, focus change, shift focus, pull focus

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تغییر معمولاً سریع عمق میدان در طول یک نما از پیش‌زمینه تا پس‌زمینه یا برعکس

تلویزیون وضوح‌بالا

high definition television, HDTV

واژه‌های مصوب فرهنگستان

نوعی قالب تلویزیونی که برنامه‌های خود را با وضوح بسیار زیاد 1080 خط و با نسبت ابعاد 16 به 9 پخش می‌کند

جست‌وجوی متن

outspokenly

دیکشنری انگلیسی به فارسی

به وضوح

warrantedly

دیکشنری انگلیسی به فارسی

به وضوح

toploftily

دیکشنری انگلیسی به فارسی

به وضوح

scoptically

دیکشنری انگلیسی به فارسی

به وضوح

outly

دیکشنری انگلیسی به فارسی

به وضوح

جست‌وجوی هم‌آغاز

وضوح وشمردگی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

articulation

وضوح تعقیبی

follow focus

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تغییر پیوستۀ وضوح تصویر به دلیل جابه‌جایی موضوع و/ یا دوربین

وضوح‌کِش

focus puller 2

واژه‌های مصوب فرهنگستان

یکی از دستیاران فیلم‌بردار که وظیفۀ تنظیم وضوح تصویر را بر ‌عهده دارد

وضوح‌کِشی

focus pull

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تنظیم وضوح تصویر یا تغییر فاصلۀ مرکز عدسی تا سطح فیلم

وضوح کم‌عمق

shallow focus

واژه‌های مصوب فرهنگستان

روشی در فیلم‌برداری که در آن فقط بخش محدودی از تصویر با وضوح کامل ضبط می‌شود

جست‌وجوی هم‌قافیه

شديد الوضوح

دیکشنری عربی به فارسی

روشن , واضح , زنده

تغییر وضوح

rack focus, focus change, shift focus, pull focus

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تغییر معمولاً سریع عمق میدان در طول یک نما از پیش‌زمینه تا پس‌زمینه یا برعکس

اعلام کردن به وضوح

دیکشنری فارسی به انگلیسی

enunciate

اختصار و وضوح

دیکشنری فارسی به انگلیسی

succinctness

بروز دادن به وضوح

دیکشنری فارسی به انگلیسی

evince

ترجمه مقاله