وراجیلغتنامه دهخداوراجی . [ وِرْ را ] (حامص ) هرزه و لاف زدن و به هندی بک بک کرنا. (آنندراج از سفرنامه ٔ شاه ایران ). || در تداول پرگویی و با کردن صرف شود : شغل خوبی زیر سر کن دخل دارجان بابا را به وراجی چکار؟ بهار (دیوان ج <span class="hl"
وراجیدیکشنری فارسی به انگلیسیbabble, blether, chatter, chattiness, chitchat, comment, dirt, gab, gabbiness, garrulity, garrulousness, loquacity, palaver, prolixity, volubility
وراجی کردنلغتنامه دهخداوراجی کردن . [ وِرْ را ک َ دَ ] (مص مرکب ) بسیار گفتن . پررودگی کردن . (یادداشت مؤلف ). پرحرفی کردن . روده درازی کردن . (فرهنگ فارسی معین ). سخت پر و دراز گفتن . (یادداشت مؤلف ).
وراجی کردنگویش اصفهانی تکیه ای: verrâǰi bekeri طاری: verrâǰi kard(mun) طامه ای: verrâǰi kardan طرقی: verrâǰi kardmun کشه ای: verrâǰi kardmun نطنزی: verrâǰi kardan
وراجی کردنلغتنامه دهخداوراجی کردن . [ وِرْ را ک َ دَ ] (مص مرکب ) بسیار گفتن . پررودگی کردن . (یادداشت مؤلف ). پرحرفی کردن . روده درازی کردن . (فرهنگ فارسی معین ). سخت پر و دراز گفتن . (یادداشت مؤلف ).
وراجی کردنگویش اصفهانی تکیه ای: verrâǰi bekeri طاری: verrâǰi kard(mun) طامه ای: verrâǰi kardan طرقی: verrâǰi kardmun کشه ای: verrâǰi kardmun نطنزی: verrâǰi kardan
وراجی کردنلغتنامه دهخداوراجی کردن . [ وِرْ را ک َ دَ ] (مص مرکب ) بسیار گفتن . پررودگی کردن . (یادداشت مؤلف ). پرحرفی کردن . روده درازی کردن . (فرهنگ فارسی معین ). سخت پر و دراز گفتن . (یادداشت مؤلف ).
وراجی کردنگویش اصفهانی تکیه ای: verrâǰi bekeri طاری: verrâǰi kard(mun) طامه ای: verrâǰi kardan طرقی: verrâǰi kardmun کشه ای: verrâǰi kardmun نطنزی: verrâǰi kardan