واپرداختنلغتنامه دهخداواپرداختن . [ پ َ ت َ ] (مص مرکب ) خالی کردن . فارغ کردن : ولیک امشب شب درساختن نیست امید حجره واپرداختن نیست . نظامی .- رخت واپرداختن ؛ ترک گفتن . خالی کردن : گ
تفرغلغتنامه دهخداتفرغ . [ ت َ ف َرْ رُ ] (ع مص ) واپرداختن . (تاج المصادر بیهقی ). پرداختن . (زوزنی ) (دهار). پرداختن از کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). || فراغت کردن خود را به جهت کاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).بذل کوشش و جهد کردن در کاری
درساختنلغتنامه دهخدادرساختن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) ساختن . متحد گشتن . (ناظم الاطباء). همدست شدن : أسودبن عفان از فعل این پادشاه ستوه گشت و با مهتران حدیس در ساخت و عملوق را با جمله مهتران بنی طسم مهمان کرد و همه را بکشتند. (مجمل التواریخ والقصص ). در هواداری و حفظ و حر