هِشتنگویش بختیاری1. اجازه دادن؛ 2. رها کردن hešti raft>:اجازه دادى رفت> ؛ 3. نهادن، گذاشتن kojâ hešti>:کجا نهادى؟> .
آستنلغتنامه دهخداآستن . [ ت ِ ] (اِ) آستین . آستی . کُم ّ : روح اﷲ ار زآستن مریم آمده ست صد مریم است روح ترا اندر آستین . کمال اسماعیل .کلیم از ید بیضا همین قَدَر لافدکه دست زآستن پیرهن برون آرد.شفائی .</p
شاخِ هَجُمت هِشتنگویش بختیاری1. نهادن شاخ حجامت (براى گرفتن خون)؛ 2. (کنایى) کسى را به دروغ بزرگ کردن و از او بهره بردن.
بهشتنلغتنامه دهخدابهشتن . [ ب ِ هَِ ت َ ] (مص ) فروگذاشتن . رها کردن . از دست دادن . هشتن . رجوع به هشتن .
شاخِ هَجُمت هِشتنگویش بختیاری1. نهادن شاخ حجامت (براى گرفتن خون)؛ 2. (کنایى) کسى را به دروغ بزرگ کردن و از او بهره بردن.