هوچیلغتنامه دهخداهوچی . [ هََ / هُو] (ص مرکب ) آنکه عوام را اغوا کند در ظاهر برای منافع آنان و در باطن برای سود خود. (یادداشت مؤلف ).- هوچی بازی ؛ سر و صدای بیهوده به راه انداختن برای سود خود.- هوچی گری </spa
هوچیدیکشنری فارسی به انگلیسیalarmist, demagog, demagogue, heckler, hooter, propagandist, rowdy, rumormonger
جزیرة راستگرد ورود و خروجright-in right-out islandواژههای مصوب فرهنگستانمحوطة مثلثیشکل برآمدهای که با مسدود کردن قسمتی از راه در انتهای مسیر ورودی به تقاطع، مانع انجام حرکات گردش به چپ و عبور مستقیم میشود
حوّاOphiuchus, Oph, Serpent Bearerواژههای مصوب فرهنگستانصورت فلکی بزرگ استوای آسمان در همسایگی شمالی صورت عقرب، که به شکل مردی ماربهدست تصور میشود
سمعک راه هواییair-conduction hearing aidواژههای مصوب فرهنگستانسمعکی که صدا را از راه گوش بیرونی و میانی به گوش درونی میرساند متـ . سمعک هواراهی
تغییرحجمسنجی هواییair displacement plethysmography, ADP 1واژههای مصوب فرهنگستانتعیین تغییرات حجم اندامها و اعضای بدن ازطریق تغییر حجم هوایی که در آنها جابهجا میشود