همقد

hamqad

معنی

دو یا چند تن که قد آنان یک اندازه باشد؛ هم‌بالا؛ برابر؛ هم‌قامت.

جست‌وجوی دقیق

همقد

فرهنگ فارسی عمید

دو یا چند تن که قد آنان یک اندازه باشد؛ هم‌بالا؛ برابر؛ هم‌قامت.

جست‌وجوی هم‌آوا

امقت

دیکشنری عربی به فارسی

تنفر داشتن از , بيم داشتن از , ترس داشتن از , ترساندن , ترسيدن , نفرت کردن , بيزار بودن از

هُمقد

عمقیت

لغت‌نامه دهخدا

عمقیت . [ ع ُ قی ی َ ] (از ع ، مص جعلی ،اِمص ) دورتکی . (ناظم الاطباء). ژرفنایی . دورفرودی .

حماقت

لغت‌نامه دهخدا

حماقت . [ ح َ ق َ ] (ع اِمص ) بلاهت . حمق . حماقة. گولی . بی عقلی . (غیاث از منتخب و کشف ) : این حماقت نه عجب باشد از آن ریش بزرگ هرکه را ریش بزرگ است خر وکوسه بود. ادیب .رجوع به حماقة شود.

اماکید

لغت‌نامه دهخدا

اماکید. [ اَ ] (ع اِ) باقیمانده های خونبها. (منتهی الارب ). باقیمانده های دیه ها. گویا ج ِ اُمکود باشد. (از اقرب الموارد).

جست‌وجوی مشابه

همقدم

جست‌وجوی متن

هُمقد

همسر

فرهنگ فارسی عمید

۱. زن یا شوهر: ◻︎ همسری یافتم که هم‌سر او / نیست کس در دیار و کشور او (نظامی۴: ۶۶۷).۲. [قدیمی، مجاز] همقد.۳. [قدیمی، مجاز] برابر.۴. [قدیمی، مجاز] برابر در بلندی یا در قدرومرتبه.

چادر یزدی

چادر یزدی . [ دَ / دُ رِ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از چادر سپید مخصوص زنان یزد که در وقت بیرون آمدن از خانه بسر کشند. (آنندراج ). حجاب سفیدی مخصوص زنان یزد و کرمان که در وقت بیرون شدن از خانه بسر کشند. (ناظم الاطباء). || نوعی از قماش

جست‌وجوی هم‌آغاز

همقدم

فرهنگ مترادف و متضاد

همراه، همعنان، همگام

درپیوند

بیشتر بدانید

همقد

hamqad

معنی

جست‌وجوی دقیق

همقد

فرهنگ فارسی عمید

جست‌وجوی هم‌آوا

امقت

دیکشنری عربی به فارسی

هُمقد

گویش بختیاری

عمقیت

لغت‌نامه دهخدا

حماقت

لغت‌نامه دهخدا

اماکید

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی مشابه

همقدم

فرهنگ مترادف و متضاد

جست‌وجوی متن

هُمقد

گویش بختیاری

همسر

فرهنگ فارسی عمید

چادر یزدی

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی هم‌آغاز

همقدم

فرهنگ مترادف و متضاد