هق هقلغتنامه دهخداهق هق . [ هَِ هَِ ] (اِ صوت ) حکایت صوت کسی که گریه بسیار کرده باشد و صدایی شبیه سکسکه از او برآید. (از یادداشتهای مؤلف ). شنوشه . اشنوشه . (یادداشت دیگر).
بازتاب عُقزنیgag reflexواژههای مصوب فرهنگستانواکنش غیرارادی نوزاد هنگامی که یک شیء سفت به بخش پسین دهان او برخورد میکند
وارون QQ inverse, Q-1واژههای مصوب فرهنگستانوارون مقدار Q که آهنگ فرواُفت انرژی را برای موجهای حجمی یا سطحی در هر دوره مشخص میکند متـ . وارون ضریب کیفیت
شاخص KK indexواژههای مصوب فرهنگستانشاخصی سهساعته که معیار گسترۀ فعالیت سریع و نامنظم مغناطیسی توفان در زمان وقوع است
هقلغتنامه دهخداهق . [ هََ ق ق ] (ع مص ) مانده کردن کسی را در جماع . (منتهی الارب ). || گریختن . (اقرب الموارد).
هقلغتنامه دهخداهق . [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش اشنویه ٔ شهرستان ارومیه که 453 تن سکنه دارد. آب آن از قادرچای و محصول عمده اش غله ، حبوب و توتون و کاردستی مردم جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
خوار بیهقلغتنامه دهخداخوار بیهق . [ خوا / خا رِ ب ِ هََ ] (اِخ ) نام نقطه ای بوده به بیهق . رجوع شود به غزالی نامه صص 245 - 271و تاریخ بیهق ص 167 و فارسنامه ٔ ابن
جهقلغتنامه دهخداجهق . [ ج َ هََ ] (اِخ ) دهی از دهستان قهرودبخش قمصر شهرستان کاشان . کوهستانی سردسیری و دارای 450 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ محلی و 2 رشته قنات . محصول آن غلات ، میوه جات . شغل اهالی زراعت و گله داری اس
زاهقلغتنامه دهخدازاهق . [ هَِ ] (ع ص )هلاک شونده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نیست شونده . (کشف اللغات ). || مرد هزیمت یافته . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || رونده . (کشف اللغات ). || خشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یابس . (اقرب الموارد). || ستور فربه پرمغز.