هزاردستانلغتنامه دهخداهزاردستان . [ هََ / هَِ دَ ] (اِ مرکب ) هزار. هزارآوا. هزارآواز. (یادداشت به خط مؤلف ). عندلیب . کعیب . بلبل . (یادداشت دیگر). مرغی است معروف از جنس بلبل که از کثرت صفیرهای نیکو او را هزاردستان و هزارآوا گویند. (انجمن آرا). بلبل . (برهان ).
هزارداستانلغتنامه دهخداهزارداستان . [ هََ / هَِ ] (اِ مرکب ) بلبل . (غیاث ). بلبل را گویند، و به عربی عندلیب خوانند. (برهان ). رجوع به هزاردستان و هزارآوا و هزار شود.