ترجمه مقاله

نیازمند

niyāzmand

۱. محتاج؛ حاجتمند.
۲. تهیدست.
۳. [قدیمی، مجاز] سالک.

تهیدست، حاجتمند، درویش، عایل، گدا، محتاج، مستمند، مسکین، مفتقر ≠ بینیاز، غنی

ترجمه مقاله