نونوارلغتنامه دهخدانونوار. [ ن َ / نُو ن َ] (ص مرکب ) در تداول ، کسی که تهیدست بوده و سر و وضعی درست نداشته و بسبب اتفاقی یا انعام و بخشش کسی به نوائی رسیده و سر و وضع خود را تغییر داده و زندگیش را سامان بخشیده . (از فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).- <span clas
نونوارفرهنگ فارسی معین(نُ. نَ) (ص مر.) (عا.) کسی که تازه به مالی رسیده و به آراستن سر و وضع ظاهر خود پرداخته باشد.
نونوالغتنامه دهخدانونوا. [ ن َ / نُو ن َ ] (ص مرکب ) در تداول ، آنکه بنوی صاحب مالی شده . عامه آن را نونوار گویند. (یادداشت مؤلف ). تازه به نوا رسیده . رجوع به نونوار شود.
نوجامهلغتنامه دهخدانوجامه . [ ن َ / نُو م َ / م ِ ] (ص مرکب ) که جامه ٔ نو پوشیده است . نونوار : باد نوجامه بخت او، وز اوجامه ٔ دشمنانْش خلقان باد.مسعودسعد.
نانونوارnanoribbonواژههای مصوب فرهنگستاننانولیفی با سطحِمقطع مستطیل که نسبت طول به عرض آن بزرگتر از 2 به 1 باشد