نواگرلغتنامه دهخدانواگر. [ ن َ گ َ ] (ص مرکب ) سازنده و گوینده . (جهانگیری ) (رشیدی ). خواننده و سازنده . (انجمن آرا) (برهان قاطع). نوازنده . (یادداشت مؤلف ). مطرب و سازنده و مغنی و خواننده . (ناظم الاطباء) : به باغ اندر ندیدند ایچ جانْورمگر بر شاخ مرغان نواگر.
چنگوارلغتنامه دهخداچنگوار. [چ َ ] (ص مرکب ) همانند چنگ . کوژ. خمیده : چنگی کو در نوازد بیست و چارچون نیابد گوش ، گردد چنگ وار.مولوی .
نوارلغتنامه دهخدانوار. [ ن ُوْ وا ] (ع اِ) ج ِ نُوّارة. (منتهی الارب ). ج ِ نَوْر، به معنی شکوفه . (از متن اللغة). نَوْر شکوفه یا شکوفه ٔ سپید. واحد آن نُوّارة است و جمع آن نواویر. (از اقرب الموارد). شکوفه . (مهذب الاسماء).
نواگریلغتنامه دهخدانواگری . [ ن َ گ َ ] (حامص مرکب ) نغمه سرائی . سرودگویی . نوازندگی . عمل نواگر : گاه چو حال عاشقان صبح کند ملونی گه چو حلی ّ دلبران مرغ کند نواگری .خاقانی .
نواگر شدنلغتنامه دهخدانواگر شدن . [ ن َ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نغمه سرائی کردن . نوازندگی کردن : نواگر شدند آن پریچهرگان نوآیین بود مهر در مهرگان .نظامی .
مطربفرهنگ مترادف و متضادخنیاگر، رامشگر، ساززن، مغنی، سرودخوان، شکافهزن، مغنی، موسیقیدان، نوازنده، نواساز، نواگر
نواطرازلغتنامه دهخدانواطراز. [ ن َ طِ / طَ ] (نف مرکب ) نواسنج . نواشناس . نواگر. (آنندراج ). مغنی . مطرب . (ناظم الاطباء).
tunersدیکشنری انگلیسی به فارسیتیونرها، نواگر، میزان کننده، میزان کننده موتور، پیچ میزان رادیو، وسیله تنظیم جریان برق و غیره
tunerدیکشنری انگلیسی به فارسیتیونر، نواگر، میزان کننده، میزان کننده موتور، پیچ میزان رادیو، وسیله تنظیم جریان برق و غیره
نواگر شدنلغتنامه دهخدانواگر شدن . [ ن َ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نغمه سرائی کردن . نوازندگی کردن : نواگر شدند آن پریچهرگان نوآیین بود مهر در مهرگان .نظامی .
نواگریلغتنامه دهخدانواگری . [ ن َ گ َ ] (حامص مرکب ) نغمه سرائی . سرودگویی . نوازندگی . عمل نواگر : گاه چو حال عاشقان صبح کند ملونی گه چو حلی ّ دلبران مرغ کند نواگری .خاقانی .