ینعةلغتنامه دهخداینعة. [ ی َ ن َ ع َ ] (ع اِ) مهره ای است سرخ . (منتهی الارب ). نام مهره ای سرخ . (ناظم الاطباء).
نهیةلغتنامه دهخدانهیة. [ ن َ هی ی َ ] (ع ص ) ناقة نهیة؛ناقه ٔ به پایان فربهی رسیده . (منتهی الارب ). نِهیَة. به غایت چاقی رسیده . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || جزور نهیة؛ ضخمة سمینة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شتر کشتنی ستبر و فربه . (ناظم الاطباء). درشت اندام و فربه .
نهیةلغتنامه دهخدانهیة. [ ن ِهَْ ی َ ] (ع ص ) ناقة نهیة؛ ناقه ٔ نیک فربه . (منتهی الارب ). بغایت فربهی و چاقی رسیده . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نَهّیَة. (متن اللغة).
نهیةلغتنامه دهخدانهیة. [ ن ُه ْ ی َ ] (ع اِ) خرد. (ترجمان علامه جرجانی ص 101) (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء). عقل . (منتهی الارب ) (متن اللغة) (اقرب الموارد). ج ، نُهی ̍. || سوراخ . سرمیخ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سوراخی که در سر میخ است برای
نهیةلغتنامه دهخدانهیة. [ ن ِهَْ ی َ ] (ع ص ) ناقة نهیة؛ ناقه ٔ نیک فربه . (منتهی الارب ). بغایت فربهی و چاقی رسیده . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نَهّیَة. (متن اللغة).
نهیةلغتنامه دهخدانهیة. [ ن َ هی ی َ ] (ع ص ) ناقة نهیة؛ناقه ٔ به پایان فربهی رسیده . (منتهی الارب ). نِهیَة. به غایت چاقی رسیده . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || جزور نهیة؛ ضخمة سمینة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شتر کشتنی ستبر و فربه . (ناظم الاطباء). درشت اندام و فربه .
نُّهَىٰفرهنگ واژگان قرآنعقلها (أُوْلِي ﭐلنُّهَىٰ : صاحبان عقلها. کلمه نهي جمع نُهية به معناي عقل است ، و اگر عقل را نهيه ناميدهاند براي اين بوده که عقل ، آدمي را از پيروي هواي نفس نهي ميکند)
نهیلغتنامه دهخدانهی . [ ن َ هی ی ] (ع ص ) مرد به پایان خردمندی رسیده . (منتهی الارب ). رجل نهی ، متناهی العقل . (اقرب الموارد) (از متن اللغة). ج ، انهیاء. || آنکه بغایت فربهی و چاقی رسیده است : بعیر نهی و ناقة نهیة. (از اقرب الموارد). رجوع به نهیة شود.
منهیهلغتنامه دهخدامنهیه . [ م َ هی ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص ) چیزهای نهی کرده شده و منع کرده شده . (ناظم الاطباء). نهیة. تأنیث منهی . (یادداشت مرحوم دهخدا).