نمدزینلغتنامه دهخدانمدزین . [ ن َ م َ ] (اِ مرکب ) نمدی که زیر زین بر پشت اسب نهند. (غیاث اللغات ) (ازانجمن آرا) (جهانگیری ). نمدی باشد که بر پشت اسب نهند و زین را بر بالای آن گذارند. (برهان قاطع). تکلتو. (از آنندراج ) (برهان قاطع). آدرم . آدرمه . خوگیر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). یون . (لغتنام
نمدزینفرهنگ فارسی معین( ~.) (اِمر.) نمدی که بر پشت اسب و زیر زین افکنند. تکلتو و آدرم و آدرمه نیز گویند.
ادرملغتنامه دهخداادرم . [ اَ رَ ] (اِ) نمدزین بود. (نسخه ای از لغت نامه ٔ اسدی ). نمدزین بود یعنی یرمه . (نسخه ای از لغت نامه ٔ اسدی ). نمدزین و آنرا آدرم و ادرمه نیز گویند. (جهانگیری ). نمدزین و تکلتوی اسب . (برهان قاطع): جَدیّة کغَنیّة؛ ادرم زین و پالان . (منتهی الارب ) :</
ادراملغتنامه دهخداادرام . [ اَ ] (اِ) ادرمکش را گویند و آن درفشی است که نمدزین و تکلتو را بدان دوزند. (برهان قاطع). درفشی که نمدزین به آن دوزند و در تحفه آدرم بمد و حذف الف دوم آورده ، نمدمال را گویند. (شعوری ). ادرم کش بود و آن درفشی است که ادرمه را بدان بدوزند. (جهانگیری ).