نقیعلغتنامه دهخدانقیع. [ ن َ ] (ع ص ، اِ) آب ایستاده ٔخوشگوار و آب شیرین خنک ، یا آب نه شور و نه خوش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب عذب سرد و گفته اند آب مشروب . (از اقرب الموارد). || چاه بسیارآب . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، انقعة. || شراب
نقیعفرهنگ فارسی معین(نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - چاه بسیار آب . 2 - آب ایستاده . 3 - آب سرد و گوارا. 4 - آب میوة خشک که آن را خیسانیده باشند. 5 - شیر خالص . 6 - ماست . 7 - بانگ و فریاد. 8 - شرابی که از مویز سازند.
پنکهلغتنامه دهخداپنکه . [ پ َ ک َ / ک ِ ] (اِ) بادزن که از سقف آویزند و با برق یا بی آن به حرکت آید.
نقحلغتنامه دهخدانقح . [ ن َ ] (ع اِ) ابر سپیدتابستانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || (مص ) بیرون آوردن مغز استخوان را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پوست بازکردن چیزی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). پوس
نقحلغتنامه دهخدانقح . [ ن َ ق َ ] (ع اِ) ریگ خالص . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
نقعلغتنامه دهخدانقع. [ ن َ ] (ع اِ) آواز شترمرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آنچه در چاه فراهم آمده باشد از آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || تنگ جای گرد آمدن آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جائی که در آن آب جمع شده و حبس شده باشد. (ناظم الاطباء). || زمین نیکوخاک فراهم
نقیعةلغتنامه دهخدانقیعة. [ ن َ ع َ ] (ع اِ) نام ضیافت قدوم سفر. (غیاث اللغات از صراح و شرح نصاب ). مهمانی مسافر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مهمانی بازآمدن از سفر. (مهذب الاسماء) (از المرقاة ص 67). طعام که برای ازسفررسیده فراهم کنند . (از اقرب ال
انقعةلغتنامه دهخداانقعة. [ اَ ق ِ ع َ ] (ع اِ) ج ِ نقیع. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به نقیع شود.
عتودلغتنامه دهخداعتود. [ ع َت ْ تو ] (اِخ ) کوهی است بین سیاله و ملل و گفته شده است کوهی است سیاه از جانب نقیع.
کیسةلغتنامه دهخداکیسة. [ ک َی ْ ی ِ س َ ] (اِخ ) نام دختر ابی بکر نقیع. وی تابعیه است . (از منتهی الارب ).
خیساندهلغتنامه دهخداخیسانده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) نقوع و مصفای از هر داروی در آب قرار داده شده . (ناظم الاطباء). نقیع. منقوع . ترنهاده . (یادداشت بخط مؤلف ).
نقیعةلغتنامه دهخدانقیعة. [ ن َ ع َ ] (ع اِ) نام ضیافت قدوم سفر. (غیاث اللغات از صراح و شرح نصاب ). مهمانی مسافر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مهمانی بازآمدن از سفر. (مهذب الاسماء) (از المرقاة ص 67). طعام که برای ازسفررسیده فراهم کنند . (از اقرب ال
قاع النقیعلغتنامه دهخداقاع النقیع. [ عُن ْ ن َ ] (اِخ ) نام موضعی است در دیار سُلَیم که گروهی از شاعران در شعرهای خود از آن یاد کرده اند. (معجم البلدان ج 7 ص 15).