نحولغتنامه دهخدانحو. [ ن َح ْوْ ] (ع اِ) (علم ...) علم اِعراب سخن عرب است ، یعنی آنچه بدان معرفت احوال کلمات عرب از اِعراب و اِفراد و ترکیب حاصل گردد. (ازمنتهی الارب ) (آنندراج ). و آن علم به قوانینی است که به وسیله ٔ آن احوال ترکیبات عربی از قبیل اِعراب و بناء و جز آن شناخته می شود، و گفته
نحولغتنامه دهخدانحو. [ ن َح ْوْ ] (ع اِ) راه .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طریق . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). طریقه . (ناظم الاطباء). || اسلوب . (ناظم الاطبا) (غیاث اللغات ). طرز.طور. شکل . (یادداشت مؤلف ). || نوع . (ناظم الاطباء). قسم . گونه . (یادداشت مؤلف ) <span class
نحودیکشنری عربی به فارسیاينده , روي , بسوي , بطرف , نسبت به , درباره , نزديک به , مقارن , درراه , براي
موج نوnew wave, nouvelle vague (fr.), French new waveواژههای مصوب فرهنگستاننهضتی سینمایی در دهۀ 1950 در فرانسه که چند منتقد- فیلمساز جوان آن را بنیان گذاشتند و فیلمهایی ارزان با نگاهی انتقادی به سینمای کلاسیک فرانسه تولید کردند؛ بعداً برخی دیگر از کشورها، بهویژه انگلستان و آلمان، با تأثیرپذیری از این الگو جنبش مشابهی ایجاد کردند و اغلب نام موج نو بر خود نهادند
پادشاهی نوNew Kingdomواژههای مصوب فرهنگستاندورهای در تاریخ مصر باستان از سلسلۀ هجدهم تا بیستم حدود 1550 تا 1070 ق.م متـ . دورۀ پادشاهی نو
تایر نوnew tyreواژههای مصوب فرهنگستانتایر کارنکردهای که هنوز بر روی رینگ (rim) سوار نشده یا تایر کارکردهای که هنوز روکش نشده است
نحواءلغتنامه دهخدانحواء. [ ن ُ ح َ ] (ع ، اِمص ، اِ) لرزه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رعدة. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). || یازیدگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تمطی . (معجم متن اللغة) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
نحوسلغتنامه دهخدانحوس . [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نحس (مقابل سعد). رجوع به نحس شود : یا نحوس کید قاطع را ز جهل بر سعود شعریان خواهم فشاند. خاقانی .و ایام نحوس به اوقات سعود بدل گردد. (سندبادنامه ص 84)
نحوستلغتنامه دهخدانحوست . [ ن ُ س َ ] (ع مص ) نامبارک و شوم بودن چیزی یا کسی . (فرهنگ نظام ). نحوسة. || (اِمص ) بداختری . نافرجامی . شآمت . بدبختی . نامبارکی . (ناظم الاطباء). ادبار. شومی . نحسی . نحوسة : باد عمرت بی زوال و باد عزت بیکران باد سعدت بی نحوست باد ش
نحواءلغتنامه دهخدانحواء. [ ن ُ ح َ ] (ع ، اِمص ، اِ) لرزه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رعدة. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). || یازیدگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تمطی . (معجم متن اللغة) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
نحوسلغتنامه دهخدانحوس . [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نحس (مقابل سعد). رجوع به نحس شود : یا نحوس کید قاطع را ز جهل بر سعود شعریان خواهم فشاند. خاقانی .و ایام نحوس به اوقات سعود بدل گردد. (سندبادنامه ص 84)
نحوس خانهلغتنامه دهخدانحوس خانه . [ ن ُ خا ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جای نحس . جای نامبارک . جای پر ادبار و نکبت . آنجا که بر آدمی مبارک نباشد : از آسمان بیافتمی هر سعادتی گر زین نحوس خانه ٔ شروان بجستمی .خاقانی .
صرف و نحولغتنامه دهخداصرف و نحو. [ ص َ ف ُ ن َح ْوْ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دو علمند از علوم ادبی که در تداول با یکدیگر ذکر می شوند. رجوع به کلمه ٔ صرف و کلمه ٔ نحو شود.