ترجمه مقاله

موظف

movazzaf

۱. وظیفه‌دار؛ وظیفه‌داده‌شده.
۲. کارمند.

۱. مسئول، مقید، مکلف، وظیفهدار
۲. مواجببگیر

ترجمه مقاله