مهبللغتنامه دهخدامهبل . [ م َ ب ِ ] (ع اِ) زهدان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جای بچه اندر شکم . (مهذب الاسماء). بچه دان . || دهان فرج زن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دهانه ٔ زهدان . جایی که نره در آن داخل می گردد. (ناظم الاطباء). راه نره در فرج زن . (آنندراج ). در اصطلاح پزشکی ، مجرایی است ع
مهبللغتنامه دهخدامهبل . [ م ِ ب َ ] (ع ص ) سبک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خفیف . (از اقرب الموارد). سبک . خفیف . جَلد. (ناظم الاطباء).
مهبللغتنامه دهخدامهبل . [ م ُ هََ ب ْ ب َ ] (ع ص ) گران سنگ و آنکه به او گویند: هبلتک امک ؛ یعنی گم کند تو را مادر تو. || مرد گوشتناک آماسیده روی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه وی را هرکس لعنت کند. (ناظم الاطباء).
محبللغتنامه دهخدامحبل . [ م َ ب َ ] (ع اِ) هنگام باردار شدن . یقال کان ذلک فی محبل فلان ؛ ای وقت حبل امه . (منتهی الارب ). هنگام دربار بودن بچه . زمان حمل و باردار شدن . (ناظم الاطباء). || کتاب نخستین . (منتهی الارب ). الکتاب الاول . (تاج العروس ).
محبللغتنامه دهخدامحبل . [ م َ ب َ / ب ِ ] (ع اِ) زهدان . مهبل . جای بچه در شکم . (یادداشت مرحوم دهخدا). بچه دان . || دهن زهدان . راه نره از آن . (منتهی الارب ). جائی که نره در آن قرار میگیرد. (ناظم الاطباء). || موضع آبستنی از رحم . تخم دان . (یادداشت مرحوم ده
محبللغتنامه دهخدامحبل . [ م ُ ح َب ْ ب َ ] (ع ص ) موهای ژولیده . محبک نیز روایت شده است . (از منتهی الارب ). موی ژولیده . (ناظم الاطباء). مرغول موی . || (اِ) رسن . (منتهی الارب ). ریسمان . (ناظم الاطباء).
معبللغتنامه دهخدامعبل . [ م ُ ع َب ْ ب ِ ] (ع ص ) پیکان پهن و درازدار. (منتهی الارب ). کسی که دارای پیکان پهن و دراز باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مهبلگرفتگیvaginismusواژههای مصوب فرهنگستاناختلال ناشی از گرفتگی ماهیچههای مهبل که آمیزش جنسی را دردناک یا ناممکن میکند
مهبلگرفتگیvaginismusواژههای مصوب فرهنگستاناختلال ناشی از گرفتگی ماهیچههای مهبل که آمیزش جنسی را دردناک یا ناممکن میکند