منازلتلغتنامه دهخدامنازلت . [ م ُ زَ / زِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) جنگیدن . مقاتله . کارزار کردن . کارزار. جنگ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). منازلة : مگر از طول ایام و امتداد مقام به ستوه آیند و از آن مقاتلت و منازلت روی بتابند. (ترجمه ٔ تا
منازلاتلغتنامه دهخدامنازلات . [ م ُ زَ ] (ع اِ) ج ِ منازلة. رجوع به منازلة شود. || معانیی که از غیب بر دل نازل شود : بر مترسمان و متشبهان و طایفه ای که از معاملات قوالب به منازلات قلوب نرسیده اند حلال نباشد. (مصباح الهدایه چ همایی ص 158).
منازلةلغتنامه دهخدامنازلة. [ م ُ زَ ل َ ] (ع مص ) با یکدیگر فرود آمدن در حرب از بهر کارزار. نِزال .(تاج المصادر بیهقی ). نِزال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به نزال و منازلت شود.
منازلاتلغتنامه دهخدامنازلات . [ م ُ زَ ] (ع اِ) ج ِ منازلة. رجوع به منازلة شود. || معانیی که از غیب بر دل نازل شود : بر مترسمان و متشبهان و طایفه ای که از معاملات قوالب به منازلات قلوب نرسیده اند حلال نباشد. (مصباح الهدایه چ همایی ص 158).
امتدادلغتنامه دهخداامتداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ، اِ مص ) دراز و کشیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || مد و کشش . (ناظم الاطباء). کشیدگی . (فرهنگ فارسی معین ). درازی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). طول . (ناظم الاطباء) :
طوللغتنامه دهخداطول . (ع اِمص ، اِ) عمر. || غیبت . || درنگی . (منتهی الارب ). طُوَل . رجوع به طُوَل شود. طیل . (منتهی الارب ). || پهلوی مربع. (التفهیم ص 25). || درازی . (مهذب الاسماء). درازنا. بالا. بلندی . امتداد. استطاله . خلاف عرض . خلاف قصر. نقیض قصر. یک
مقاملغتنامه دهخدامقام .[ م َ ] (ع اِ) منزلت . (اقرب الموارد) (محیط المحیط). منزلت . مرتبه . درجه . (از ناظم الاطباء). پایه . رتبه . جایگاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : این فخر جز امین تو را نیست وین مقام کو کرد اختیار ز بهر تو ارتحال .