مماذقلغتنامه دهخدامماذق . [ م ُ ذِ ] (ع ص ) دوست باطمع غیرخالص . (آنندراج ). دوست غیرخالص و باطمع. (ناظم الاطباء). غیرمخلص . (از اقرب الموارد). آن که در دوستی خالص نباشد. مَذّاق . (منتهی الارب ) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دوستی که از دوستی خود طمعی دارد. رفیق بی اخلاص :</spa
ممذوقلغتنامه دهخداممذوق . [ م َ ] (ع ص ) شیر آب آمیخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مماذقتلغتنامه دهخدامماذقت . [ م ُ ذَ / ذِ ق َ ] (از ع ، اِمص ) دوستی ویژه ناداشتن .(تاج المصادر بیهقی ). دوستی نه خالص . (ترجمان علامه جرجانی ). دوستی بی اخلاص . عدم خلوص در دوستی . دوستی خالص نداشتن : و هیچ دوست تا اوصاف او را بر اوراق
مذاقلغتنامه دهخدامذاق . [ م َذْ ذا ] (ع ص ) دوست باطمع غیر خالص . (منتهی الارب ). که در وداد و دوستی خالص نیست . ممذوق الود. (از متن اللغة). مماذق .(یادداشت مؤلف ). || کذاب . (متن اللغة).
مجانبلغتنامه دهخدامجانب . [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) دور شونده . دوری گزیننده . خلاف موءالف : ... و استرضاء جوانب از موءالف و مجانب و اقارب و اباعد ... و مناصح و مخالص و مماذق تمام به اتمام رسانید. (مرزبان نامه ). || (اصطلاح هندسی ) خط مستقیمی را مجانب یک منحنی می گویند که چون
مماذقتلغتنامه دهخدامماذقت . [ م ُ ذَ / ذِ ق َ ] (از ع ، اِمص ) دوستی ویژه ناداشتن .(تاج المصادر بیهقی ). دوستی نه خالص . (ترجمان علامه جرجانی ). دوستی بی اخلاص . عدم خلوص در دوستی . دوستی خالص نداشتن : و هیچ دوست تا اوصاف او را بر اوراق