ملامتیلغتنامه دهخداملامتی . [ م َ م َ ] (ص نسبی ) مأخوذ ازتازی ، منسوب به ملامت و سزاوار نکوهش و مستحق ملامت . (ناظم الاطباء). || پیرو فرقه ٔ ملامتیه . ملامی : ترس قدریان و رجای مرجیان صفت ملامتی بود و اندر تحت این رمزی است . (کشف المحجوب هجویری چ لنینگراد ص <span class
ملایمتلغتنامه دهخداملایمت . [ م ُ ی َ / ی ِ م َ ] (از ع ، اِمص ) سازواری . (غیاث ). مأخوذ از تازی ، موافقت و سازواری . (ناظم الاطباء). ملائمة. و رجوع به ملائمة شود. || مجازاً به معنی نرمی . (غیاث ). خوشی و خوبی و نرمی .- باملایمت ؛
ملامتلغتنامه دهخداملامت . [ م َ م َ ] (ع مص ) ملامة. رجوع به ملامة شود. || (اِمص ) سرزنش و نکوهش و با لفظ کردن و کشیدن و آمدن مستعمل . (آنندراج ). مأخوذ از تازی ، نکوهش و سرزنش و عتاب و طعن و مذمت و تأدیب . (ناظم الاطباء). سرزنش . سرکوفت . سراکوفت . ذم . لؤم . ملام . توبیخ . تعنیف . تقریع.
ملامتیهلغتنامه دهخداملامتیه . [ م َ م َ تی ی َ /ی ِ ] (اِخ ) ملامیه . ملامتیان . رجوع به ملامتیان شود.
ملامتیهلغتنامه دهخداملامتیه . [ م َ م َ تی ی َ /ی ِ ] (اِخ ) ملامیه . ملامتیان . رجوع به ملامتیان شود.
ملامتیهفرهنگ فارسی عمیدفرقهای که پیروان آن در نهان به تقوا و عبادت میپردازند و در ظاهر خلاف آن را مینمایانند؛ پیروان حمدونبن احمدبن عمارةالقصار (از مشایخ صوفیه)؛ حمدونیه؛ قصاریه.
ملامتیانلغتنامه دهخداملامتیان . [ م َ م َ ] (اِخ ) آن دسته از صوفیه که به جهت رعایت کمال اخلاص ، نیکی خود را از خلق پنهان می کردند و بدی خود را مخفی نمی داشتند و آنها را ملامتیه و ملامیه نیز می گویند. (ترجمه ٔ رساله ٔ قشیریه چ فروزانفر فهرست اصطلاحات و نوادر لغات ص 781<
نامطعونلغتنامه دهخدانامطعون . [ م َ ] (ص مرکب ) کسی که بر او ملامتی وطعنی وارد نیست . مقابل مطعون . رجوع به مطعون شود.
ملامیهلغتنامه دهخداملامیه . [ م َ می ی َ ] (اِخ ) گروهی هستند که باطن خود را در ظاهر خود آشکار نکنند. (ازتعریفات جرجانی ). و رجوع به ملامتیان و ملامتی شود.
غرفشلغتنامه دهخداغرفش . [ غ ُ ف ِ ] (اِ) سرزنش وملامت . || ملامتی که شخص ترسو به کسی کند تا وی را دلیر گرداند. || کم دلی و ترس . (ناظم الاطباء). معانی فوق در فرهنگهای دیگر دیده نشد.
ملامتیهلغتنامه دهخداملامتیه . [ م َ م َ تی ی َ /ی ِ ] (اِخ ) ملامیه . ملامتیان . رجوع به ملامتیان شود.
ملامتیهفرهنگ فارسی عمیدفرقهای که پیروان آن در نهان به تقوا و عبادت میپردازند و در ظاهر خلاف آن را مینمایانند؛ پیروان حمدونبن احمدبن عمارةالقصار (از مشایخ صوفیه)؛ حمدونیه؛ قصاریه.
ملامتیانلغتنامه دهخداملامتیان . [ م َ م َ ] (اِخ ) آن دسته از صوفیه که به جهت رعایت کمال اخلاص ، نیکی خود را از خلق پنهان می کردند و بدی خود را مخفی نمی داشتند و آنها را ملامتیه و ملامیه نیز می گویند. (ترجمه ٔ رساله ٔ قشیریه چ فروزانفر فهرست اصطلاحات و نوادر لغات ص 781<