مقرهلغتنامه دهخدامقره . [ م َ ق َرْ رَ / رِ ] (اِ) گوی مانند از چینی و جز آن که بر تیرهای تلگراف و تلفن و برق نصب کنند و سیم را بر آن گذرانند. گلوله گونه ای از چینی و جز آن که سیم تلگراف و تلفن و غیره بر آن قرار گیرد و از خاصیت عائق بودن آنها استفاده کنند. (ی
مقرحلغتنامه دهخدامقرح . [ م ُ ق َرْ رِ ] (ع ص ) که سبب ریش و قرحه شود. که تولید جراحت کند . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دارویی که رطوبتهای بین اجزای جلد را به تحلیل برد و مواد ردیه را جذب کند و سبب تولید قرحه شود مثل بلادر. (ازکتاب قانون ص 149). دوایی را نام
مقرعلغتنامه دهخدامقرع . [ م ِ رَ ] (ع اِ) آوندی است که در وی خرما فراهم آورده شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مقرعلغتنامه دهخدامقرع . [ م ُ رَ] (ع ص ) آنکه کوفته شد پس برداشت سر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه چون لجام آن را بکشند، سر را بردارد و بلند کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مقرعیلغتنامه دهخدامقرعی . [ م ِ رَ ] (ع ص نسبی ) مقرعه زن . (مهذب الاسماء). طبل زن : ز بهر مقرعیان تاج شاه چین بستان ز بهر کاسه زنان تخت میر روم بیار. مسعودسعد.و رجوع به ترکیب مقرعه زن ، ذیل مقرعه شود.
زنجیرة مقرهinsulator stringواژههای مصوب فرهنگستاندو یا چند مقره که به هم جفت شدهاند تا از رساناهای خط هوایی در برابر خمش محافظت کنند
تنة مقرهinsulator trunk, insulator shankواژههای مصوب فرهنگستانبخش مرکزی و عایق مقره که سایهاندازها از آن بیرون زدهاند
تهبندend fittingواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که مقره را به سازة نگهدارنده یا رسانا یا افزاره یا مقرة دیگر متصل میکند
مقرة سوزنیpin insulator, pin-type insulatorواژههای مصوب فرهنگستانمقرهای که بر روی پایهای سوزنشکل تثبیت شده است
زنجیرة مقرهinsulator stringواژههای مصوب فرهنگستاندو یا چند مقره که به هم جفت شدهاند تا از رساناهای خط هوایی در برابر خمش محافظت کنند
تنة مقرهinsulator trunk, insulator shankواژههای مصوب فرهنگستانبخش مرکزی و عایق مقره که سایهاندازها از آن بیرون زدهاند
مجموعهمقرهinsulator setواژههای مصوب فرهنگستانترکیبی از چند مقره همراه با سربند و تهبند که برای کاربردهای خاص طراحی میشود