مفوضهلغتنامه دهخدامفوضه . [ م ُ ف َوْ وِ ض َ ] (اِخ ) فرقه ای از غلات شیعه که گویند خدا محمد را خلق کرد و سپس خلق دنیا را به او به تفویض نمود و محمد خالق دنیاست . و گفته شده است که این کار را به علی تفویض کرد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). از فرق شیعه هستند که امور تکوینیه ٔ عالم و مسائل تشریعیه
مفوضهفرهنگ فارسی عمیدفرقهای از مسلمانان که قائل به اختیار انسان بودند و اعتقاد داشتند خداوند آزادی و اختیار را به انسان تفویض کرده است؛ قدریّه.
مفوضیهلغتنامه دهخدامفوضیه . [ م ُ ف َوْ وِ ضی ی َ ] (اِخ ) گروهی که گویند خدا خلق جهان را به محمد (ص ) تفویض کرده است .(از تعریفات جرجانی ). و رجوع به دو مدخل قبل شود.
مفوضةلغتنامه دهخدامفوضة. [ م ُف َوْ وَ / وِ ض َ ] (ع ص ) زنی که بدون ذکر مهر یا بدون مهر به عقد ازدواج کسی درآمده باشد. (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی ). زنی که بدون تسمیه ٔ مهر یا بدون مهر به عقد ازدواج کسی درآید و یا زنی که به ولی خود اجازه دهد که او ر
مفوضيةدیکشنری عربی به فارسیماموريت , تصدي , حق العمل , فرمان , حکم , هيلت , مامورين , کميسيون , انجام , گماشتن , ماموريت دادن , سفارت , نمايندگي , ايلچي گري , وزارت مختار
مفوضة البضعواژهنامه آزادزوجه را در عقد نکاحی که دایم بوده و مهر ذکر نشده باشد یا شرط عدم مهر شده باشد مفوضه البضع نامند.
مفاضحلغتنامه دهخدامفاضح .[ م َ ض ِ ] (ع اِ) ج ِ مَفضَحة. (ناظم الاطباء). بدنامیها. رسواییها. ننگها. فضیحتها. زشتیها : اگر این موش کریه منظر تباه مخبر ذمیم دخلت دمیم طلعت همه روز مقابح سیرت و مفاضح سریرت تو در پیش همسایگان حکایت می کند... (مرزبان نامه ). و رجوع به مفضحة
مفوضیلغتنامه دهخدامفوضی . [ م ُ ف َوْوِ ضی ی ] (ص نسبی ) منسوب به مفوضه که از غلات شیعه می باشند. (از الانساب سمعانی ). و رجوع به مفوضه شود.
مفوضة البضعواژهنامه آزادزوجه را در عقد نکاحی که دایم بوده و مهر ذکر نشده باشد یا شرط عدم مهر شده باشد مفوضه البضع نامند.
مفوضةلغتنامه دهخدامفوضة. [ م ُف َوْ وَ / وِ ض َ ] (ع ص ) زنی که بدون ذکر مهر یا بدون مهر به عقد ازدواج کسی درآمده باشد. (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی ). زنی که بدون تسمیه ٔ مهر یا بدون مهر به عقد ازدواج کسی درآید و یا زنی که به ولی خود اجازه دهد که او ر
بشیریهلغتنامه دهخدابشیریه . [ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) از فرق غلات است و فروع مفوضه و واقفه ، اصحاب محمدبن بشیر اسدی معتقد بزنده و غایب بودن امام موسی بن جعفر و نمردن و حبس نشدن آن حضرت بودند. این فرقه محمدبن بشیر و بعد از او پسرش سُمَیع را امام میشمردند. (خاندان نوبختی چ
غلاةلغتنامه دهخداغلاة. [ غ ُ ] (اِخ ) فرقه ای از شیعه هستند. (اقرب الموارد). غلاة یا غالیه فرقه هایی هستند که مذهب غلو داشته باشند. در قرآن کریم ازغلو نهی شده است چنانکه در سوره ٔ نساء آیه ٔ 171 آمده : «یا اهل الکتاب لاتغلوا فی دینکم و لاتقولوا علی اﷲالا الحق