ترجمه مقاله

مسکین

meskin

۱. فقیر؛ بینوا؛ درویش؛ بی‌چیز.
۲. بیچاره؛ درمانده.

۱. بیبضاعت، بیچاره، بینوا، خاکسار، تنگدست، درویش، راجل، فقیر، محتاج، مفلس، تهیدست، بیچیز ≠ توانگر
۲. درمانده، عاجز، ناتوان

ترجمه مقاله