مستوسقلغتنامه دهخدامستوسق . [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) شتران فراهم آینده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اطاعت کننده و در انقیاد درآمده . (از اقرب الموارد). و رجوع به استیساق شود.
مستساغلغتنامه دهخدامستساغ . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) شراب یا طعامی که به آسانی از گلو فرورود. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). سائغ. و رجوع به سائغ شود.