مستنبهلغتنامه دهخدامستنبه . [ م ُ تَم ْ ب ِه ْ ] (ع ص ) آنکه از خواب بیدار شده باشد. (از اقرب الموارد). آگاه . بیدار. هشیار : نوم عالم از عبادت به بودآنچنان علمی که مستنبه بود. مولوی (مثنوی ).و رجوع به استنباه شود.
مستنبحلغتنامه دهخدامستنبح . [ م ُ تَم ْ ب ِ ] (ع ص ) کسی که سگ را وادار به بانگ کردن کند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به استنباح شود.
مستنبیلغتنامه دهخدامستنبی ٔ. [ م ُ تَم ْب ِءْ ] (ع ص ) بازکاونده و تفتیش کننده ٔ خبر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استنباء شود.