مسایرتلغتنامه دهخدامسایرت . [ م ُ ی َ رَ] (ع مص ) مسایرة. مسایره . با هم رفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). برابر رفتن با کسی : مواکب سعادت صاحبی در مسایرت کواکب سعد دولت ، به در حصن بکر رسید. (جوامعالحکایات ج 1 ص 1
مشارطلغتنامه دهخدامشارط. [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مشرط. (دهار). مشاریط. ج ِ مَشرط و مِشراط. (اقرب الموارد) (متن اللغة). و رجوع به مشرط و مشراط شود.
مشاریطلغتنامه دهخدامشاریط. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مشراط. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ِ مِشرط و مِشراط. (اقرب الموارد). و رجوع به مشراط و مشرط شود.
میسپاردگویش اصفهانی تکیه ای: aspâre طاری: aspâra طامه ای: ospâra طرقی: aspâra کشه ای: aspâra نطنزی: sepâra
مشورتلغتنامه دهخدامشورت . [ م َش ْ وَ رَ ] (ع اِمص ) شور و کنگاش و کنگاج . (ناظم الاطباء). سگالیدن با یکدیگر. رای زدن با هم . شور. (یادداشت مؤلف ). مشورة : اما اینجا مسئلتی است و چون سخن در مشورت افکنده آمد بنده آنچه داند بگوید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص <span class="hl" d
مسایرةلغتنامه دهخدامسایرة. [ م ُ ی َ رَ ] (ع مص ) مسایره . مسایرت . برابر رفتن با کسی و نبرد کردن با کسی در رفتن . (منتهی الارب ). با کسی رفتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). باهم رفتن . و رجوع به مسایرت شود.
مسالفةلغتنامه دهخدامسالفة. [ م ُ ل َ ف َ ] (ع مص ) با کسی رفتن . (منتهی الارب ). همراهی و مسایرت کردن با کسی . (اقرب الموارد). || برابر و مساوی کردن کسی را در کاری . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پیشی گرفتن و تقدم شتر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).