مسافههفرهنگ مترادف و متضاد۱. دشنام دهی، ناسزاگویی، فحاشی ۲. دشنام دادن، سقط گفتن، فحش دادن ۳. سفاهت کردن، نادانی کردن ۴. شراب بارگی، شرابباره بودن، دائمالخمر بودن
مسافحةلغتنامه دهخدامسافحة. [ م ُ ف َ ح َ] (ع مص ) سفاح . زنا کردن . (منتهی الارب ). با کسی زناکردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار).فجور کردن و زنا کردن با یکدیگر. (اقرب الموارد).
مسافحةلغتنامه دهخدامسافحة. [ م ُ ف ِ ح َ ] (ع ص ) تأنیث مسافح . نعت فاعلی از مسافحة. زانیة. زن بدکار. زنی پلیدکار. (دهار). ج ، مسافحات . رجوع به مسافح و مُسافَحة شود.
مسافعةلغتنامه دهخدامسافعة. [ م ُ ف َ ع َ ] (ع مص ) به بال زدن کبوتر و مرغ یکدیگر را. (منتهی الارب ). با بال زدن مرغان یکدیگر را. و رجوع به سفع شود. || زنا کردن با یکدیگر. (اقرب الموارد). || دنبال کردن و مطارده . || معانقه کردن ، و گویند به معنی مضاربه و یکدیگر را زدن . || یکدیگر را سیلی زدن . |
مسافهةلغتنامه دهخدامسافهة. [ م ُ ف َ هََ ] (ع مص ) دشنام دادن کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نادانی نمودن . (منتهی الارب ). مجاهله . || نشستن نزدیک خم و دن و شراب خوردن ساعت بعد ساعت . || اسراف نمودن درخوردن شراب و بدون اندازه خوردن آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || لازم گرفتن ن
مشافعةلغتنامه دهخدامشافعة. [ م ُ ف َ ع َ ] (ع مص ) همدیگر طلب شفعه کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
مسافاةلغتنامه دهخدامسافاة. [ م ُ ] (ع مص ) دشنام دادن . (منتهی الارب ). سفاهت کردن با یکدیگر. (تاج المصادر بیهقی ). مسافهة. (اقرب الموارد). || دوا کردن . (منتهی الارب ). دارو کردن . مداوا کردن . (اقرب الموارد). درمان کردن .
مسافهةلغتنامه دهخدامسافهة. [ م ُ ف َ هََ ] (ع مص ) دشنام دادن کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نادانی نمودن . (منتهی الارب ). مجاهله . || نشستن نزدیک خم و دن و شراب خوردن ساعت بعد ساعت . || اسراف نمودن درخوردن شراب و بدون اندازه خوردن آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || لازم گرفتن ن
دشنام دادنلغتنامه دهخدادشنام دادن . [ دُ دَ ] (مص مرکب ) فحش دادن . نام کسی را به زشتی بردن . عیب کسی را گفتن . (ناظم الاطباء). ناسزا گفتن . استقذاف . (دهار). استیعاب . اسماع . (تاج المصادر بیهقی ). اهتماط. بجوس . تسبیب . تشریز. تطلیة. تقاذف . تقصیب . تلقع. تمطیط. تهجیل . تهلیب . تهنید. جرح . جهار.