مریزادلغتنامه دهخدامریزاد. [ م َ ] (فعل دعایی ) یعنی در لغزش مباد. (غیاث ) (آنندراج ). آفرین . زه : بنازم به دستی که انگورچیدمریزاد پائی که درهم فشرد.؟ (از یادداشت مرحوم دهخدا).
مریزادفرهنگ فارسی عمیدبرای دعا و تحسین کار و هنر کسی به کار میرود؛ دستمریزاد: ◻︎ اگر بتگر چون او پیکر نگارد / مریزاد آن خجستهدست بتگر (دقیقی: ۱۰۰).
میرزادلغتنامه دهخدامیرزاد. (ن مف مرکب ) مخفف میرزاده . امیرزاده . (از یادداشت مؤلف ) : این ، چو روز بار لشکر پیش میر میرزادوان چوروز عرض پیلان پیش شاه شهریار. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 28).با دهش
دست مریزادلغتنامه دهخدادست مریزاد. [ دَ م َ ] (جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ، صوت مرکب ) دعائی است در حالت تحسین شخصی را که از دست او کاری نمایان برآید. کلمه ٔ تحسین باشد استادان پیشه ور و ارباب صنایع را. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). مریزاد دست . دست مریزد.
دست مریزادلغتنامه دهخدادست مریزاد. [ دَ م َ ] (جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ، صوت مرکب ) دعائی است در حالت تحسین شخصی را که از دست او کاری نمایان برآید. کلمه ٔ تحسین باشد استادان پیشه ور و ارباب صنایع را. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). مریزاد دست . دست مریزد.
آفرینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات آفرین، احسنت، بارکالله، ایوالله، مریزاد، دست مریزاد، مرحبا، دمت گرم، دستخوش، ماشاءالله هورا، خوشا، ناز دهن ِ(نطق، نَفَس) کسی، براوو، باغت آباد، احسن، بهبه شاباش، شادباش، شادزی، نازجان، شیرینکار ستایش باد خدای را، سبحان الله، الحمدالله، فتبارک الله احسنالخالقین
درهم فشردنلغتنامه دهخدادرهم فشردن . [ دَ هََ ف ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فشردن : بنازم دستی که انگور چیدمریزاد پائی که درهم فشرد.حافظ (دیوان چ انجوی ص 273).
آفرینفرهنگ مترادف و متضاد۱. دعا، نیایش ۲. تحسین، تعریف، تمجید، درود، ستایش، مدح ۳. احسنت، بهبه، حبذا، خوشا، خهخه، زه، زهی، مرحبا، مریزاد، وه ۴. خوشی، خیر، سعادت ≠ لعن، نفرین
ابوبکر قهستانیلغتنامه دهخداابوبکر قهستانی . [ اَ بو ب َ رِ ق ُ هَِ ] (اِخ ) از علمای قهستان بوده و گاهی نیز بشعر و شاعری رغبت مینموده است . قطعه ٔ ذیل او راست :اگر بتگر چنان صورت نگاردمریزاد آن خجسته دست بتگروگر آزر چنو دانست کردن درود از جان من بر جان آزر.
دست مریزادلغتنامه دهخدادست مریزاد. [ دَ م َ ] (جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ، صوت مرکب ) دعائی است در حالت تحسین شخصی را که از دست او کاری نمایان برآید. کلمه ٔ تحسین باشد استادان پیشه ور و ارباب صنایع را. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). مریزاد دست . دست مریزد.