لغتنامه دهخدا
استبشار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مژده دادن . (منتهی الارب ). || خبر خوش پرسیدن . (غیاث اللغات ). || شاد شدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شادمان شدن . شادی یافتن . (زمخشری ). فرَح . سرور. شادی . اِبشار: و التماسات هر یک را بر آن جمله به اهتزاز و استبشار تلقی کرد.