مرافقت

morāfeqat

معنی

۱. با هم دوست و رفیق شدن.
۲. همراه و همسفر بودن.
۳. همراهی و ملاطفت.

مترادف

تفاهم، دوستی، رفاقت، نرمخویی، همراهی، یکرنگی

جست‌وجوی دقیق

مرافقت

لغت‌نامه دهخدا

مرافقت . [ م ُ ف َ / ف ِ ق َ ] (از ع اِمص ) مرافقة. همراهی و رفاقت کردن . (غیاث اللغات ). رجوع به مرافقة شود. || رفاقت . همراهی . همگامی . هم سفری : تنی چند از روندگان متفق سیاحت بودند.خواستم مرافقت کنم موافقت نکردند.

مرافقت

فرهنگ فارسی عمید

۱. با هم دوست و رفیق شدن.۲. همراه و همسفر بودن.۳. همراهی و ملاطفت.

مرافقت

فرهنگ مترادف و متضاد

تفاهم، دوستی، رفاقت، نرمخویی، همراهی، یکرنگی

جست‌وجوی متن

نرمخویی

فرهنگ مترادف و متضاد

مرافقت، ملایمت، ملایمطبعی، نازکمزاجی ≠ تندخویی

تفاهم

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. درک، فهم، مرافقت، درک متقابل ۲. سازگاری

ناسلوکی

لغت‌نامه دهخدا

ناسلوکی . [ س ُ ] (حامص مرکب ) ناسازگاری . بدرفتاری . عدم مرافقت و موافقت .

عنافة

لغت‌نامه دهخدا

عنافة. [ ع َف َ ] (ع اِمص ) تکلف و عدم مرافقت . (ناظم الاطباء).

رفاقت

فرهنگ مترادف و متضاد

دمسازی، دوستی، مرافقت، مودت، ولا، همدلی، همدمی، همراهی، هموثاقی، یاری ≠ عداوت

ترجمه مقاله