میراثیلغتنامه دهخدامیراثی . (ص نسبی ) منسوب و متعلق به میراث . || مال موروثی و ارثی . (ناظم الاطباء). مال میراث . مرده ریگ . مرده ری . مال که از دیگری به نسب یا سبب پس از مرگ او رسیده باشد. مقابل مکتسب : مال میراثی ندارد خود وفاچون بناکام از گذشته شد جدا. <p
میراثی دارلغتنامه دهخدامیراثی دار. (نف مرکب ) دارنده ٔ مال میراثی . میراثی دارنده . ماترک دارنده . دارنده ٔ ارث . (ناظم الاطباء).
گردشگری میراثیheritage tourismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گردشگری سازمانیافته مبتنی بر بازدید از میراث فرهنگی و طبیعی یا هر دو در یک منطقه
گالوسلغتنامه دهخداگالوس . (اِخ ) کرنلیوس . شاعر لاتن ، دوست ویرژیل (66 - 26 ق . م .). از مراثی وی چیزی بجا نمانده است .
فاضلیلغتنامه دهخدافاضلی . [ض ِ ] (اِخ ) عطأاﷲ فاضلی . کتابی بنام محرق الاکباد در مصایب و مراثی نوشته است . (از الذریعه ج 9 ص 802).