ترجمه مقاله

مختل

moxtal[l]

۱. خلل‌یافته؛ تباه.
۲. آشفته و به‌هم‌خورده.

۱. آشفته، بههمریخته، نابهسامان، بینظم، پریشان، درهم، مغشوش، نامرتب
۲. آهمند، محتاج، نیازمند
۳. خللیافته، دارایاختلال ≠ بسامان

ترجمه مقاله