مخطرلغتنامه دهخدامخطر. [ م َ طَ ] (ع اِ) عهد. (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (تاج العروس ) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). یقال لاجعلها اﷲ آخر مخطر منه ؛ ای آخر عهد منه . (اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (محیط المحیط).
مخطرلغتنامه دهخدامخطر. [ م ُ طِ ] (ع ص ) کسی که خود را گرو گرداند برای حریف و برآید برای جنگ وی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که خود را در مقابل حریف آورد و مبارزت کند با وی . (ناظم الاطباء). || مال را به گرو در میان نهنده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب
مخترلغتنامه دهخدامختر. [ م ُ خ َت ْ ت ِ ] (ع ص ) تباه کننده ٔ ذهن مثل شراب و مانند آن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شراب مست کننده و تباه کننده ٔ خرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تختیر شود.
مخثرلغتنامه دهخدامخثر. [ م ُ ث ِ ] (ع ص ) کسی که فسراند مسکه را یعنی ناگداخته گذارنده . (آنندراج ). کسی که ناگداخته می گذارد مسکه را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اخثار شود.
مخاطرةلغتنامه دهخدامخاطرة. [ م ُ طَ رَ ] (ع مص ) در خطر اوگندن .(زوزنی ). در خطر افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). خود را در خطر افکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مخاطره . در بلا و در خطر افکندگی و مهلکه و معرض هلاکت و خطر و بیم و هول و ترس از جان و مال . (ناظم ا
یلغتنامه دهخدای . (حرف ) نشانه ٔ حرف سی و دوم یعنی آخرین حرف از الفبای فارسی و حرف بیست و هشتم از الفبای عربی و حرف دهم از الفبای ابجدی است . در حساب جُمَّل آن را دَه گیرند. نام آن «یا»، «یاء»، «ی » و «یی » است و در خط به صورتهای زیر نوشته و با اصطلاحات «ی تنها» چنانکه «ی » در «خدای » و «ی
مخاطرةلغتنامه دهخدامخاطرة. [ م ُ طَ رَ ] (ع مص ) در خطر اوگندن .(زوزنی ). در خطر افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). خود را در خطر افکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مخاطره . در بلا و در خطر افکندگی و مهلکه و معرض هلاکت و خطر و بیم و هول و ترس از جان و مال . (ناظم ا
شمخاطرلغتنامه دهخداشمخاطر. [ ] (هندی ، اِ) اسم ملح هندی است . (از تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 223) (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).