محاکماتلغتنامه دهخدامحاکمات . [ م ُ ک َ ] (ع اِ) ج ِ محاکمه ، بمعنی رفع نمودن خصومت . (غیاث ) (آنندراج ). دیوان عدالت . (ناظم الاطباء).
اصول محاکماتلغتنامه دهخدااصول محاکمات . [ اُ ل ِ م ُ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آیین دادرسی . (لغات فرهنگستان ).
محکماتلغتنامه دهخدامحکمات . [ م ُ ک َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُحکَمَة. آیات محکمات ، مقابل متشابهات .آیات ظاهر المعانی یعنی آیاتی که معانی آن صریح باشد بر یک وجه . (غیاث ). آیات محکمات ، آیات واضح که سامع محتاج به تأویل نیفتد. (ناظم الاطباء) (السامی ). آیت های قرآن که یک معنی را محتمل بود. (مهذب الا
محکماتفرهنگ فارسی معین(مُ کَ) [ ع . ] (اِمف .) آیاتی که معنی آن صریح بود و نیازمند به تأویل نباشد. جِ محکمه (محکم ).
اصول محاکماتلغتنامه دهخدااصول محاکمات . [ اُ ل ِ م ُ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آیین دادرسی . (لغات فرهنگستان ).
آیین دادرسیلغتنامه دهخداآیین دادرسی . [ ن ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اصول محاکمات . (فرهنگستان ).
محکمةدیکشنری عربی به فارسیبارگاه , حياط , دربار , دادگاه , اظهار عشق , خواستگاري , دادگاه محکمه , ديوان محاکمات
دادرسیلغتنامه دهخدادادرسی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) عمل دادرس . قضاء. || محاکمه .- دیوان دادرسی دارائی ؛ دیوان محاکمات مالیه .
رجوعاتلغتنامه دهخدارجوعات . [ رُ ] (ع اِ) ج ِ رجوع . (فرهنگ فارسی معین ) : اداره ٔ رجوعات تجارتی و محاکمات . (مرآت البلدان ج 1 ضمیمه ٔ 18). رجوع به رجوع شود.
اصول محاکماتلغتنامه دهخدااصول محاکمات . [ اُ ل ِ م ُ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آیین دادرسی . (لغات فرهنگستان ).