مجذورلغتنامه دهخدامجذور. [ م َ ] (ع ص ) حاصل ضرب جذر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حاصل ضرب عددی در خودش . (از اقرب الموارد). در اصطلاح حساب ، مضروبی که به ضرب حاصل آید ، مثلاً دو را در دو ضرب کردند چهار حاصل شد این چهار را مجذور میگویند و مال هم می گویند. (غیاث ) (آنندراج ). عددی که از ضرب
مجدورلغتنامه دهخدامجدور. [ م َ ] (ع ص ) سزاوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سزاوار و لایق . گویند انه لمجدوران یفعل کذا؛ یعنی او سزاوار است که چنین کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کم گوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). لاغر و کم گوشت . (ناظم الاطباء). || آبله زده . (ده
مزدورلغتنامه دهخدامزدور. [ م ُ ] (ص مرکب ) مرکب است از لفظ مزد که به معنی اجرت است و کلمه ٔ «ور» که به معنی صاحب و خداوند است ، بجهت رفع ثقل ما قبل واو را ضمه داده واو را ساکن کردند و بفتح میم که مشهور است خطا باشد. (آنندراج ) (غیاث ). شاکر. اسیف . عسیف . جری . عُضُرت . عضارط. عضروط. عتیل . اج
مزدورلغتنامه دهخدامزدور. [ م ُ دَ وِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر ازدوار. زیارت کننده . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به ازدوار شود.
اختلافجرم مجذوریmass-squared differenceواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف میان مربع جرمهای دو نوع نوترینو
اثر اشتارک مجذوریquadratic Stark effectواژههای مصوب فرهنگستانپدیدۀ شکافتگی خطوط طیف اتمها که متناسب با مجذور میدان الکتریکی اعمالشده است
اثر زیمان مجذوریquadratic Zeeman effectواژههای مصوب فرهنگستانپدیدۀ شکافتگی خطوط طیف اتمها که متناسب با مجذور میدان مغناطیسی اعمالشده است
قانون عکس مجذورinverse-square lawواژههای مصوب فرهنگستانهر رابطه که در آن مقدار یک کمیت در یک نقطه به عکس مجذور فاصلۀ آن از نقطهای دیگر بستگی داشته باشد