مجاولتلغتنامه دهخدامجاولت . [ م ُ وَ ل َ / م ُ وِل َ ] (ع مص ) مجاولة : اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و به مجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند ... (مرزبان نامه ). رجوع به مجاولة
مجاولتفرهنگ فارسی عمید۱. با هم جولان کردن.۲. با یکدیگر گشتن در جنگ یا در کشتی برای پیروزی یافتن بر یکدیگر.
مزاولتلغتنامه دهخدامزاولت . [ م ُ وَ ل َ ] (از ع ، مص ) اشتغال ورزیدن در کاری و مروسیدن و رنج کشیدن در آن و اراده ٔ کاری کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مزاولة. کوشش در چیزی و رسیدن به کار. (ناظم الاطباء). خو کردن به کاری . عادت کردن به چیزی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :</s
مجاولاتلغتنامه دهخدامجاولات . [ م ُ وَ ] (ع اِ) گردش در جنگ و در کشتی . گویند کانت بینهم مجاولات . (ناظم الاطباء). و رجوع به مجاولة شود.
مجهولیتلغتنامه دهخدامجهولیت . [ م َ لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مأخوذ از تازی ، ناشناسی . (ناظم الاطباء). و رجوع به مجهول شود.
مراوغتلغتنامه دهخدامراوغت . [ م ُ وَ/ وِ غ َ ] (از ع اِمص ) مخادعه . مراوغة. رجوع به مراوغة شود. || با هم زورآزمائی کردن . با هم درآویختن و کشتی گرفتن . مصارعة. رجوع به مراوغة شود : رای بر آن قرار گرفت که اوساط حشم و آحادجمع لشکر چون شغا