مثانیلغتنامه دهخدامثانی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مثنی [م َ نا ]. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مثنی شود. || ج ِ مثناة [ م َ / م ِ ]. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مثناة شود. || (اِخ ) قرآن است به سبب اقتران آیه ٔ رحمت و آیه ٔ عذاب . (از منتهی الا
مثانیفرهنگ فارسی عمید۱. (موسیقی) = مَثنا۲. قرآن.۳. سورههایی که در بخش دوم قرآن واقع شدهاند و تعداد آیات آنها از صد کمتر است.۴. سورۀ فاتحه.
میتانیلغتنامه دهخدامیتانی . (اِخ ) مردمی مقیم بین النهرین همنژاد با هیت ها. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 125 و 126 و 234 و 235
متأنیلغتنامه دهخدامتأنی . [ م ُ ت َ ءَن ْ نی ] (ع ص ) درنگ کننده . (آنندراج ). کسی که درنگ می کند و سستی می نماید. (ناظم الاطباء). آن که در امری درنگ و تأمل کند. درنگ کننده . || انتظارنماینده . (آنندراج ). || کسی که از روی آگاهی و دانائی درهر کاری عمل می کند. || بردبار و بافکر درکردن کارها.
مَّثَانِيَفرهنگ واژگان قرآنبه هم مرتبط (ظاهرا مثاني جمع مثنيه - به فتح ميم - يعني اسم مفعول از ماده ثني باشد که به معناي برگرداندن و تغيير جهت (شكستن) باشد ، همچنانکه در جاي ديگر قرآن آمده : يثنون صدورهم و آيات قرآني را از اين رو مثاني ناميده که بعضي مفسر بعضي ديگر است و وضع آن ديگري را روشن ميکند ، و هر يک به بقيه نظر و انعط
مثناةلغتنامه دهخدامثناة. [ م َ / م ِ ] (ع اِ) رسن از پشم یا از موی یا ازغیر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). ریسمان بافته شده از پشم و از موی و یا جز آن . ج ، مثانی . (ناظم الاطباء). || یک تاه از تاهها. ج ، مثانی . (منتهی الار
مَّثَانِيَفرهنگ واژگان قرآنبه هم مرتبط (ظاهرا مثاني جمع مثنيه - به فتح ميم - يعني اسم مفعول از ماده ثني باشد که به معناي برگرداندن و تغيير جهت (شكستن) باشد ، همچنانکه در جاي ديگر قرآن آمده : يثنون صدورهم و آيات قرآني را از اين رو مثاني ناميده که بعضي مفسر بعضي ديگر است و وضع آن ديگري را روشن ميکند ، و هر يک به بقيه نظر و انعط
سبعالمثانیلغتنامه دهخداسبعالمثانی . [ س َ عُل ْ م َ ] (اِخ ) سوره ٔ فاتحه است بدان جهت که هفت آیه است . یا هفت سوره ٔ طوال از بقره تا توبه . (منتهی الارب ). سوره ٔ فاتحه بدان جهت که هفت آیه است . عبارت است از هفت سوره از فاتحه تا انفال . اسم قرآن است . (از اقرب الموارد). سوره ٔ الحمد.(مهذب الاسماء)
مغانیلغتنامه دهخدامغانی . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عامیانه ٔ مُغَنّیَة. (از محیط المحیط) (از دزی ). زنان سرودگوی . غناکنندگان و سرایندگان : سرود رود درود سلطنت او می داد و او غافل ، اغانی مغانی بر مثالث و مثانی مرثیه ٔ جهانبانی او می خواند. و او بیخبر. (نفثة المصدور چ یزد
مثالثلغتنامه دهخدامثالث . [ م َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ مثلث [ م ِ ل َ ] . (از اقرب الموارد). ج ِ مَثلِثَة. (ناظم الاطباء). ج ِ مَثلَث . تارهای سوم عود . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بر مثانی و مثالث بنواز ای مطرب وصف آن ماه که در حسن ندارد ثانی . <p class="author
سبعالمثانیلغتنامه دهخداسبعالمثانی . [ س َ عُل ْ م َ ] (اِخ ) سوره ٔ فاتحه است بدان جهت که هفت آیه است . یا هفت سوره ٔ طوال از بقره تا توبه . (منتهی الارب ). سوره ٔ فاتحه بدان جهت که هفت آیه است . عبارت است از هفت سوره از فاتحه تا انفال . اسم قرآن است . (از اقرب الموارد). سوره ٔ الحمد.(مهذب الاسماء)