متیلغتنامه دهخدامتی . [ م َ تا ] (ع اِ) یکی ازمقولات نه گانه ٔ عَرَض است و عبارت از بودن چیزی است در زمان یا در حد زمان و یا نسبت چیزی است در زمان یا در حد زمان و یا نسبت چیزی است به زمان بنا بر تعاریف مختلفی که شده است . (اسفار ج 2ص <span class="hl" dir="lt
متیلغتنامه دهخدامتی . [ م َ تا ] (ع اِ، ق ) اسم استفهام در زمان است . (از اقرب الموارد) ) (از محیطالمحیط). جهت سؤال از زمان . نحو متی نصراﷲ و نحو متی یجاری به . (از منتهی الارب ). کی و چون . (آنندراج ) (غیاث ). ظرف غیرمتمکن است به معنی کی و چه هنگام و چه وقت و آن را مانند اسم استفهام استعما
متیلغتنامه دهخدامتی . [ م َت ْ تا ] (اِخ ) ابن یونس . رجوع به ابوبشیر متی ... و رجوع به روضات الجنات چ کتابخانه ٔ گلبهار ص 710 و نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 29 شود.
متیلغتنامه دهخدامتی . [ م َت ْ تی / م َت ْ تا ] (اِخ ) نام پدر حضرت یونس علیه وعلی نبینا الصلوة والسلام . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نام پدر یونس پیغمبر. (ناظم الاطباء) : یکی یعقوب بن اسحاق و دیگر یوسف چاهی سیم ایوب پیغمبر
متیلغتنامه دهخدامتی . [ م َت ْتا ] (اِخ ) یکی از شاگردان مسیح است که همواره از شروع و بعثت مسیح تا زمان صعودش ملازم آن حضرت بود. بواسطه ٔ قرعه از برای خدمت انتخاب شد (کتاب اعمال رسولان 1: 21 - 26</
ماتmatte, flat 3واژههای مصوب فرهنگستانویژگی سطحی که برّاقیت آن در زاویۀ 60 درجه در گسترۀ صفر تا ده و در زاویۀ 85 درجه در گسترۀ صفر تا پانزده قرار دارد
ورنی ماتflat varnish, matte varnishواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ورنی که با درصد معینی ماتکننده ترکیب میشود تا در هنگام خشک شدن جلوهای مات بیابد
مطیلغتنامه دهخدامطی . [ م َ طی ی ] (ع اِ) ج ِ «مطو». (آنندراج ). ج ِ «مطیة» و لفظی است که هم در مفرد و هم در جمع استعمال شود. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به مطو و مطیة شود.
متیعلغتنامه دهخدامتیع. [ م ُ ] (ع ص ) قی کننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که مکرر قی میکند. (ناظم الاطباء).
متیاسلغتنامه دهخدامتیاس . [ م َت ْ تیا ] (اِخ ) متی : ثم القوا قرعتهم فوقعت القرعة علی متیاس . (ترجمه ٔ عربی کتاب مقدس ، اعمال رسولان فصل اول آیه ٔ 26). و رجوع به متی (یکی از شاگردان مسیح ) شود.
متیاسرلغتنامه دهخدامتیاسر. [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص )آن که گوشت جزور را بهره میکند و تقسیم میکند. || آن که به چپ میگردد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تیاسر شود.
متیفعلغتنامه دهخدامتیفع. [ م ُ ت َ ی َف ْ ف ِ ] (ع ص ) بر پشته برآینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بر کوه و پشته برآمده . || برداشته و افراخته . (ناظم الاطباء).
متیاحلغتنامه دهخدامتیاح . [ م ِ ] (ع ص ) (از «ت ی ح ») بسیار حرکت کننده . (از منتهی الارب ). مرد بسیار حرکت کننده . (ناظم الاطباء). || پیش آینده مردم رابه بدی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کار تقدیر و اندازه کرده شده . (منتهی الارب ). کار تقدیر شده و اندازه کرده شده و ا
متیعلغتنامه دهخدامتیع. [ م ُ ] (ع ص ) قی کننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که مکرر قی میکند. (ناظم الاطباء).
متیاسلغتنامه دهخدامتیاس . [ م َت ْ تیا ] (اِخ ) متی : ثم القوا قرعتهم فوقعت القرعة علی متیاس . (ترجمه ٔ عربی کتاب مقدس ، اعمال رسولان فصل اول آیه ٔ 26). و رجوع به متی (یکی از شاگردان مسیح ) شود.
متیاسرلغتنامه دهخدامتیاسر. [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص )آن که گوشت جزور را بهره میکند و تقسیم میکند. || آن که به چپ میگردد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تیاسر شود.
متیفعلغتنامه دهخدامتیفع. [ م ُ ت َ ی َف ْ ف ِ ] (ع ص ) بر پشته برآینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بر کوه و پشته برآمده . || برداشته و افراخته . (ناظم الاطباء).
متیاحلغتنامه دهخدامتیاح . [ م ِ ] (ع ص ) (از «ت ی ح ») بسیار حرکت کننده . (از منتهی الارب ). مرد بسیار حرکت کننده . (ناظم الاطباء). || پیش آینده مردم رابه بدی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کار تقدیر و اندازه کرده شده . (منتهی الارب ). کار تقدیر شده و اندازه کرده شده و ا
خدمتیلغتنامه دهخداخدمتی . [ خ ِ م َ ] (ص نسبی ، اِ) خادم . نوکر. چاکر. (یادداشت بخط مؤلف ) : اندر این کعبه که از ایوان کسری برتر است آنچنان بادا که هم در دولت جاوید شاه اختران را خدمتی بینند و مه را پیش روچرخ را سیمین کمر، خورشید را زرین کلاه . <p c
خوش خدمتیلغتنامه دهخداخوش خدمتی . [ خوَش ْ / خُش ْ خ ِ م َ ] (حامص مرکب ) اطاعت . پرکاری و نیک انجامی در کار. || چاپلوسی . خودشیرینی .