متوازنلغتنامه دهخدامتوازن . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص )هم وزن و هم سنگ . (ناظم الاطباء). آنچه که هم وزن و معادل دیگری باشد. هم وزن . هم سنگ . (فرهنگ فارسی معین ).- سجع متوازن ؛ سجعی باشد که درآن موازنه ملحوظ شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). چنان است که کلمات فقط در وزن یک
خط متوازنbalanced lineواژههای مصوب فرهنگستانخط انتقالی شامل دو رسانا با پاگیریها/ امپدانسهای (impedances) یکسان که جریان در آنها برابر، اما در جهتهای مخالف است
بار متوازنbalanced loadواژههای مصوب فرهنگستانبار وسیلۀ مصرفکنندهای که پاگیری/ امپدانس (impedance) هر دو پایانۀ آن نسبت به زمین با هم برابر است
چندشکلی متوازنbalanced polymorphismواژههای مصوب فرهنگستانچندشکلی ژنی پایدار در یک جمعیت که در نتیجۀ برتری تولیدمثلی ناجورزاگها به وجود میآید
خط متوازنbalanced lineواژههای مصوب فرهنگستانخط انتقالی شامل دو رسانا با پاگیریها/ امپدانسهای (impedances) یکسان که جریان در آنها برابر، اما در جهتهای مخالف است
بار متوازنbalanced loadواژههای مصوب فرهنگستانبار وسیلۀ مصرفکنندهای که پاگیری/ امپدانس (impedance) هر دو پایانۀ آن نسبت به زمین با هم برابر است
جریانهای متوازنbalanced currentsواژههای مصوب فرهنگستانجریانهایی با مقادیر یکسان و جهتهای مخالف در دو رسانای خط انتقال متوازن
نامتوازنلغتنامه دهخدانامتوازن . [ م ُ ت َ زِ ] (ص مرکب ) ناهموزن . ناهم سنگ . مقابل متوازن . رجوع به متوازن شود.
مرکب دوتاییcopulative compound, copulative dvandvaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی واژۀ مرکب که عناصر آن رابطۀ همپایگی دارند متـ . مرکب متوازن دوتایی 3، متوازن dvandva
متوازنسازی خطline balancingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی چیدمان که در نتیجة آن زمانهای اجرای مساوی و یکسانی برای عملیاتهای متوالی یک فرایند به دست میآید
متوازنسازی کربنcarbon offsetواژههای مصوب فرهنگستانایجاد جنگل در اراضی غیرجنگلی برای جذب آن مقدار از کربنی که در نتیجۀ فعالیتهای صنعتی به وجود میآید
نامتوازنلغتنامه دهخدانامتوازن . [ م ُ ت َ زِ ] (ص مرکب ) ناهموزن . ناهم سنگ . مقابل متوازن . رجوع به متوازن شود.
خط انتقال متوازنbalanced transmission lineواژههای مصوب فرهنگستانخط انتقالی که در آن هریک از رساناها نسبت به زمین پاگیریها/ امپدانسهای (impedances) یکسان دارد
خط متوازنbalanced lineواژههای مصوب فرهنگستانخط انتقالی شامل دو رسانا با پاگیریها/ امپدانسهای (impedances) یکسان که جریان در آنها برابر، اما در جهتهای مخالف است
بار متوازنbalanced loadواژههای مصوب فرهنگستانبار وسیلۀ مصرفکنندهای که پاگیری/ امپدانس (impedance) هر دو پایانۀ آن نسبت به زمین با هم برابر است