متفجعلغتنامه دهخدامتفجع. [ م ُ ت َ ف َج ْ ج ِ ] (ع ص ) دردمند از سختی و بلا و اندوه . (ناظم الاطباء). دردمند شونده از سختی و اندوه . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفجع شود.
متفظعلغتنامه دهخدامتفظع. [ م ُ ت َ ف َظْ ظِ ] (ع ص ) کار زشت .(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کار زشت و شرم آور. (ناظم الاطباء). و رجوع به تفظع شود.
مندوبلغتنامه دهخدامندوب . [ م َ ] (ع ص ) مستحب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). (نزد فقهاء) عملی است که در نظر شارع انجام دادن آن راجح بر ترک آن است اما ترک آن جایز است . (از تعریفات جرجانی ). || مرده که بر آن گریند و بشمارند نیکیهای وی را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || (نزد نحویان ) مت