متفاخرلغتنامه دهخدامتفاخر. [ م ُ ت َ خ ِ ] (ع ص ) برهمدیگر نازنده و فخر کننده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفاخر شود.
متفخرلغتنامه دهخدامتفخر. [ م ُ ت َ ف َخ ْ خ ِ ] (ع ص ) بزرگی نماینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). متکبر و بزرگی نماینده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فخرکننده . (مهذب الاسماء). و رجوع به تفخر شود.
زایفلغتنامه دهخدازایف . [ ی ِ ] (ع ص ) زائف . درهم پست مردود و مغشوش . (تاج العروس ) (اقرب الموارد). درهم ناسره . (ناظم الاطباء) (دهار). || کاسد مقابل رایج . ج ، زیّف و آنرا زیف نیز گویند. ج ، زیوف . (تاج العروس ):و مازودونی غیرسحق عمامةو خمسمئی منها قسی و زائف .مزوّد. (از تاج الع