ترجمه مقاله

متزلزل

mote(a)zalzel

۱. لرزنده؛ لرزان.
۲. مضطرب.
۳. (ادبی) در بدیع، آوردن کلمه‌ای در نظم یا نثر که هرگاه اِعراب آن تغییر داده شود معنی کلام فرق کند، مثلاً مدح، هجو شود یا هجو، مدح گردد، مانندِ این شعر: به بی‌حد چون رسید و ماند حد را / به ‌چشم سر بدید احمد احد را. Δ کلمۀ سر اگر به ‌فتح سین خوانده شود معنی دیدن با چشم را می‌دهد و اگر به‌ کسر سین خوانده شود چشم باطن و دیدۀ معرفت را می‌رساند.
۴. نااستوار؛ بی‌ثبات.
۵. [قدیمی، مجاز] مردد؛ دودل.

۱. سست، نااستوار، ناپایدار ≠ استوار
۲. لرزان، لرزنده ≠ مستحکو، قویم
۳. دودل، ، متردد، مردد ≠ مصمم

نا استوار، لرزان

ترجمه مقاله