ماژورلغتنامه دهخداماژور. [ ژُ ] (اِخ ) دریاچه ای است در شمال ایتالیا مابین سویس و ایتالیا که 212 کیلومتر مربع وسعت دارد. جزایر «بوررومه » در این دریاچه واقع است و مناظر زیبائی دارد. (از لاروس ).
ماژورلغتنامه دهخداماژور. [ ژُ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح نظامی ) یکی از درجات نظامی معادل یاور سابق و سرگرد امروزی است ، اما این کلمه دیگر در ارتش ایران بکار نمی رود.
ماژورلغتنامه دهخداماژور. [ ژُ ] (فرانسوی ، ص ) بسیار بزرگ . کبیر. بسیار قابل توجه . || یکی از اصطلاحات موسیقی غرب است ، که مُد و گام و تُن را بدان مشخص سازند. (از لاروس ).
ماورلغتنامه دهخداماور. [ وَ ] (فعل نهی ) مخفف میاور است که منع از آوردن باشد. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به آوردن شود.
میاورلغتنامه دهخدامیاور. [ وَ ] (اِخ ) نام شهری نزدیک چین که خوبان از آنجا خیزند از غلامان و کنیزکان . (لغت فرس اسدی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ نخجوانی ) : ای حورفش بتی که چو بینند روی توگویند خوب رویان ماه میاوری . خسروی .|| گویند بتخان
فرس ماژورفرهنگ فارسی عمید۱. زور و فشار.۲. (حقوق) حالتی غیر منتظره و اجتنابناپذیر که در آن انجام تعهد امکانپذیر نباشد.
فرس ماژورفرهنگ فارسی عمید۱. زور و فشار.۲. (حقوق) حالتی غیر منتظره و اجتنابناپذیر که در آن انجام تعهد امکانپذیر نباشد.
فرس ماژورفرهنگ فارسی معین(فُ ژُ) [ فر. ] (اِ.) حالتی که شخص برخلاف میل مجبور به انجام یا ترک فعلی شود، قوة قهریه ، زور و فشار به گونه ای که نتوان از آن اجتناب کرد.
ایونینواژهنامه آزاد(معماری) شیوۀ معماری یکی از اقوام یونانی در آسیای صغیر. || (موسیقی) اولین مد کلیسایی است که همانند گام ماژور است.
فرس ماژورفرهنگ فارسی عمید۱. زور و فشار.۲. (حقوق) حالتی غیر منتظره و اجتنابناپذیر که در آن انجام تعهد امکانپذیر نباشد.
فرس ماژورفرهنگ فارسی معین(فُ ژُ) [ فر. ] (اِ.) حالتی که شخص برخلاف میل مجبور به انجام یا ترک فعلی شود، قوة قهریه ، زور و فشار به گونه ای که نتوان از آن اجتناب کرد.