لوباسواژهنامه آزادلباس،هرچه درپوشند،پوشیدنی،پوشاک،پوشش،بالاپوش وجامه می باشدکه درمناطقی از خراسان رضوی وسبزوارلوباس تلفظ می شود لباس،پوشاک لباس،هرچه درپوشند،پوشیدنی،پوشاک،پوشش،بالاپوش لباس،هرچه درپوشند،پوشیدنی،پوشاک،پوشش،بالاپوش
لباسلغتنامه دهخدالباس . [ ل ِ ] (ع اِ) هرچه درپوشند. پوشیدنی . پوشاک . پوشش . بالاپوش . جامه . کِسوَت . (منتهی الارب ). کَسوَة. بزّه . زی ّ. قِشر. قبول . مِلبَس . لبس . لبوس . مَلبِس . ملبوس . گندگال . جفاجف . شور. شورة. شوار. شیار. شارة. مشرة. طحریة. طحرة. جامه ٔ ستبر و درشت . (منتهی الارب )
پیلبازلغتنامه دهخداپیلباز. (نف مرکب ) که با پیل بازی کند. که با فیل لعب کند. || که فیل را به بازی درآورد. || که فیل بازد. بازنده ٔ پیل .
لباسلغتنامه دهخدالباس . [ ل َب ْ با ] (ع ص ) مرد نیک نهان دارنده مکر و عیب را. || آمیزنده . || مرد بسیارلباس . (منتهی الارب ).
لباسدیکشنری عربی به فارسیلباس پوشيدن , جامه بتن کردن , مزين کردن , لباس , درست کردن موي سر , پانسمان کردن , پيراستن