قوسرةلغتنامه دهخداقوسرة.[ ق َ س َ رَ / س َرْ رَ ] (ع اِ) زنبیل خرما. (منتهی الارب ). قوصرة. (اقرب الموارد). رجوع به قوصرة شود.
قوصرةلغتنامه دهخداقوصرة. [ ق َ ص َ رَ / ص َرْ رَ ] (ع اِ) قوصره . زنبیل خرما. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ظرفی است از نی برای حمل خرما. ابوبکر گوید: گمان نمیکنم که این کلمه عربی محض باشد اگرچه عرب بدان تکلم کرده ودر شعر فصیح نیز آمده است . (المعرب جوالیقی ص
قیاسرةلغتنامه دهخداقیاسرة. [ ق َ س ِ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قیسری .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قیسری شود.
قواصرلغتنامه دهخداقواصر. [ ق َ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ قوصرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قوصرة شود.
قوسرةلغتنامه دهخداقوسرة.[ ق َ س َ رَ / س َرْ رَ ] (ع اِ) زنبیل خرما. (منتهی الارب ). قوصرة. (اقرب الموارد). رجوع به قوصرة شود.
قوصرةلغتنامه دهخداقوصرة. [ ق َ ص َ رَ / ص َرْ رَ ] (ع اِ) قوصره . زنبیل خرما. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ظرفی است از نی برای حمل خرما. ابوبکر گوید: گمان نمیکنم که این کلمه عربی محض باشد اگرچه عرب بدان تکلم کرده ودر شعر فصیح نیز آمده است . (المعرب جوالیقی ص
منبوذلغتنامه دهخدامنبوذ. [ مَم ْ ] (ع ص ) مطروح و انداخته شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به راه باز نهاده . (مهذب الاسماء). کودک بر راه انداخته و منه الحدیث : صلی رسول اﷲ (ص ) علی قبر منبوذ بالاضافه ؛ ای لقیط و یروی قبر منبوذ بالنعت ؛ ای بعیداً من القبور. (منتهی ا
مطهرةلغتنامه دهخدامطهرة. [ م َ هََ رَ / م ِ هََ رَ ] (ع اِ) ظرفی که بدان طهارت کنند و آب دست دان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آبدستان . (دهار). آفتابه و ظرف آب که بدان وضو کنند. (غیاث ). ابریق . آفتابه . کوزه که در آن آب کنند و